همان طور که پیش تر گفتیم بدون شناخت ورود به دنیای کسب و کار تقریبا غیر ممکن است و منجر به شکست خواهد شد. دانستن اینکه شناخت نیاز بازار چیست به شما کمک می کند تا بسیار راحت تر مشتریان بالقوه خود را به مشتریان وفادار و دایمی خود تبدیل کنید و در زمان کمتری به سود برسید. هر چه بیشتر از بازار شناخت کسب کنید سریع تر به سود خواهید رسید. در واقع می توان گفت یکی از راه های هک رشد می تواند شناخت دقیق و ارزیابی صحیح از بازار باشد.
شناخت بازار چیست؟
در پاسخ به این سوال که شناخت بازار چیست ؟ باید بگوییم اولین کاری است که باید بعد از تصمیم به شروع کسب و کار انجام دهید. یعنی بعد از اینکه تصمیم گرفتید کسب و کاری را راه اندازی کنید و هدف خود را مشخص کردید باید به شناخت آن محصول و خدمات بپردازید. آن ها را ارزیابی کنید و با اطلاعات کامل کسب و کار خود را شروع کنید. بدون شناخت نیاز بازار و تحلیل و بررسی دقیق آن نمی توانید ارزیابی درستی داشته باشید و در نتیجه کسب و کارتان شکست خواهد خورد.
شناخت بازار فقط در مراحل اولیه ایجاد کسب و کار صورت نمی استراتژی ورود به بازار چیست؟ گیرد و امریست که به صورت مداوم باید انجام شود. یعنی نمی توانید بعد از اینکه از بازار شناخت پیدا کردید و کسب کار خود را راه اندازی نمودید دیگر با بازار کاری نداشته باشید بلکه باید هر لحظه آن را ارزیابی کنید.
آشنایی نیاز بازار چه ضرورتی دارد؟
همان طور که پیش تر گفتیم بدون شناخت ورود به دنیای کسب و کار تقریبا غیر ممکن است و منجر به شکست خواهد شد. دانستن اینکه شناخت نیاز بازار چیست به شما کمک می کند تا بسیار راحت تر مشتریان بالقوه خود را به مشتریان وفادار و دایمی خود تبدیل کنید و در زمان کمتری به سود برسید. هر چه بیشتر از بازار شناخت کسب کنید سریع تر به سود خواهید رسید. در واقع می توان گفت یکی از راه های هک رشد می تواند شناخت دقیق و ارزیابی صحیح از بازار باشد.
شناخت بازار چیست و چگونه انجام می شود؟
شناخت بازار در واقع ارزیابی دقیق وضعیت محصولات, مواد اولیه, رقبای تجاری, تورم و نیازهای مشتریان می باشد. برای آن که ارزیابی درستی از وضعیت بازار داشته باشید باید همه این ها را به دقت رصد کرده و تحلیل کنید. برای اینکه این شناخت را پیدا کنید باید قدم به قدم و مرحله به مرحله پیش بروید و در نهایت یک تحلیل جامع برای اقدامات خود داشته باشید.
مراحل شناخت بازار و ارزیابی آن
- در مرحله اول باید مشتریان هدف خود و نیازهای آن ها را بشناسید. مشتری شما چه کسانی هستند؟ آیا آن ها به محصول شما نیاز دارند؟ این محصول چقدر برای آن ها ضروری است و چه کارایی برای آن ها دارد؟
- بعد از آن که شناخت دقیقی از مشتریان خود و نیازها و روحیات آن ها پیدا کردید باید در بازار به دنبال رقبای خود بگردید. چه کسانی در حال برطرف کردن نیاز مشتریان شما هستند؟ تا چه اندازه مشتریان از آن ها رضایت دارند؟ چه ویژگی های خاصی سبب جذب مشتریان به آن ها شده است؟ چه چیزهایی موجب نارضایتی آن ها است؟ آیا به دلیل اینکه گزینه دیگری ندارند از آن محصول استفاده می کنند یا به خاطر کیفیت خود محصول؟
- مرحله بعدی بعد از شناخت رقبا این است که محصول خود را با محصول آن ها مقایسه کنید و نقاط ضعف و قوت خود را بیابید. باید سعی کنید علاوه بر اینکه بر نقاط قوت خود تکیه می کنید از رقبای خود تقلید کورکورانه نداشته باشید.
مراحل شناخت
- هر چه قدر هم که محصول شما کپی درجه یکی از یک برند جا افتاده باشد باز هم به عنوان کپی شناخته می شود و همین از رشد بیشتر شما جلوگیری خواهد کرد. پس باید سعی کنید در ارایه محصول و خدمات خود نوآوری داشته باشید و چیزی منحصر به فرد ارایه دهید.
- مرحله بعدی در دانستن اینکه شناخت بازار چیست این است که هزینه های خود را برآورد کنید. هزینه تهیه مواد اولیه و ساخت, حقوق کارکنان, پخش و توزیع, تبلیغات و بازاریابی. حد سود و ضرر خود را تعیین کنید و سعی کنید در چارچوب خود باقی بمانید و احساساتی عمل نکنید.
- در مرحله آخر وقتی تمام بررسی ها انجام شد باید استراتژی کسب و کارخود را تعیین کنید و راه های رشد بیشتر را بررسی کنید. سعی کنید علاوه بر اینکه انعطاف پذیری را در نظر می گیرید در مسیر مشخصی حرکت کنید و از این شاخه به آن شاخه نپرید زیرا بسیار به ضرر شما خواهد بود.
چگونه بهتر به شناخت نیاز بازار دست پیدا کنیم؟
شناخت بهتر بازار امری است که باید به صورت مداوم انجام شود و نمی توان به تنهایی از عهده آن برآمد. برای این کار بهتر است کنار خود از مشاورانی کمک بگیرید که در این کار تخصص دارند.
هکرهای رشد که برای رشد و توسعه کسب و کار تلاش می کنند در شناخت بازار مهارت کافی دارند و می توانند به رشد بیشتر کسب و کار شما نیز کمک کنند. این افراد با شناخت دقیق بازار در زمینه های مختلف شما را بهتر راهنمایی خواهند کرد.
سخن پایانی
حال که متوجه شدیم شناخت بازار چیست بهتر است برای تحقق آن از متخصصان و مشاوران حرفه ای کمک بگیریم و در مسیر رشد و پیشرفت کسب و کار قدم برداریم. همان طور که بارها گفته ایم هکرهای رشد افرادی حرفه ای هستند که به رشد بیشتر و سریع تر کسب و کار ما کمک می کنند و بهتر است از آن ها غافل نشویم. همچنین با آموزش هک رشد خود ما هم می توانیم به هکر رشد تبدیل شویم.
استراتژی معاملاتی چیست؟ نحوه انتخاب یک استراتژی موفق
تبدیل شدن به یک معاملهگر موفق هدف همه سرمایهگذاران در بازار سرمایه است. این که پول شما از طریق سرمایهگذاریهایی که انجام میدهید موجب کسب درآمد شود، بسیار جذاب است اما بازار بورس مانند هر نوع سرمایهگذاری دیگر همانطور که از ظرفیت رشد و کسب سود برخوردار است؛ احتمال شکست نیز در آن وجود دارد و میتواند ضررهای سنگینی را در پی داشته باشد. راهکارهای مختلفی برای کنترل ریسک و ضرر و همچنین افزایش سودآوری در بازار بورس وجود دارد که از مهمترین آنها میتوان به داشتن استراتژی معاملاتی اشاره کرد. در این مقاله سعی بر آن است که بگوییم چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق ایجاد کنیم؟
استراتژی معاملاتی چیست؟
استراتژی در لغت به معنای تعیین هدف و راهبری است. در بازار بورس و بازارهای مالی دیگر، سرمایهگذاران نیاز به استراتژی مالی دارند. اما منظور از استراتژی معاملاتی چیست؟ منظور از این اصطلاح این است که سرمایهگذاران باید بدانند سرمایه خود را در کجا، چه وقت و به چه میزانی هزینه کنند تا بازدهی مثبتی نصیبشان شود. تعیین استراتژی به آسانی تعریف معنای آن نیست. سرمایهگذار باید بازار را بشناسد، از اوضاع اقتصادی کشور با خبر باشد، بتواند آینده را پیشبینی کند و در نهایت بهترین تصمیم را بگیرد. برای تعیین استراتژی معاملاتی، معمولا از روشهای تکنیکال یا بنیادی یا ترکیبی از هر دو استفاده میشود. با استفاده از این روشها سرمایهگذار میتواند روند بازار را تشخیص دهد و در مورد زمان مناسب ورود و خروج، حجم سرمایه، افق زمانی، انتخاب صنایع و شرکتها و … تصمیم بگیرد.
بهترین استراتژی معاملاتی برای کسب سود بیشتر
همانطور که توضیح داده شد، به ازای هر معاملهگر، یک استراتژی معاملاتی وجود دارد. به عبارت دیگر تعیین استراتژی معاملاتی، به میزان سرمایه، ریسکپذیری معاملهگر، اتفاقات بازار و … بستگی دارد. بهترین استراتژی معاملاتی، شخصیترین استراتژی معاملاتی است. یعنی برنامهای که برای شخص معاملهگر تبیین شده باشد. از طرف دیگر داشتن افق زمانی، شناخت ریسکهای بازار، انتخاب زمان ورود و خروج به سهام، متنوعسازی سبد سرمایهگذاری، خرید صندوقهای سرمایهگذاری و … از جمله مواردی است که در تبیین استراتژی معاملاتی برای کسب سود بیشتر میتواند مورد بررسی قرار گیرد.
چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق طراحی کنیم؟
یک معاملهگر حرفهای برای تغییرات و رفتارهای بازار، برنامه مشخص و از پیش تعیینشدهای دارد و هر رفتار غیر قابل پیشبینی آن را مدیریت میکند. به زبان ساده میتوان گفت استراتژیهای معاملاتی مجموعه قوانینی هستند که بر روش کلی معاملهگر در هنگام معامله در بازارهای مالی نظارت دارد و معاملهگر از طریق آن به خرید و فروش سهام میپردازد.
یک معاملهگر تنها با داشتن استراتژی معاملاتی قادر به حفظ سرمایه خود خواهد بود. در غیر این صورت ممکن است به دلیل هیجانی بودن جو بازار، کل سرمایه خود را از دست دهد. بنابراین داشتن یک استراتژی مدون و مکتوب به تمام فعالیتهای معاملهگر نظم میدهد. این مهم از تأثیر هر عامل منفی بر روحیه سرمایهگذار جلوگیری کرده و به او کمک میکند تا با اتکا به استراتژی شخصی خود به معامله بپردازد و دچار احساساتی چون ترس، طمع، خشم و… نشود.
نقش استراتژی معاملاتی در موفقیت معامله گران
بارها گفته شده که بازار بورس بازار پرریسکی است. به این معنی که ممکن است نه تنها سرمایه شما آورده مثبتی نداشته باشد، بلکه اصل ان هم مورد تهدید واقع شود. معاملهگرانی میتوانند در بازار پرنوسان امروز از سرمایه خود محافظت کرده و در قدم بعدی سود کسب کننده که استراتژی معاملاتی داشته باشند. نقش استراتژی معاملاتی در موفقیت معامله گران این است که باعث میشود با شناخت همه جوانب، بهترین تصمیم را بگیرند و در مسیری قدم بردارند که مناسب آنها است. بدون استراتژی معاملاتی مناسب، نمیتوان در بازار بورس به موفقیت دست یافت و این موفقیت را حفظ کرد. حتی در مواردی، امکان از بین رفتن اصل سرمایه نیز وجود دارد. بنابراین سرمایهگذاران باید دانش و مهارت لازم برای تعیین استراتژی را به دست آورند یا از روشهای سرمایهگذاری غیر مستقیم استفاده کنند.
انواع استراتژیهای معاملاتی
استراتژیهای معاملاتی بسیار زیاد هستند و تنوع بالایی دارد به طوری که میتوان ادعا کرد که به ازای هر شخص فعال در بازار سرمایه، یک استراتژی معاملاتی وجود دارد. چرا که اساسا استراتژی معاملاتی سلیقهای است و بر مبنای تشخیص هر سرمایهگذار طراحی میشود.
اما به صورت کلی برای استراتژی معاملاتی میتوان دو روش تحلیلی در نظر گرفت که این دو روش شامل تحلیل تکنیکال یا نموداری و تحلیل فاندمنتال یا بنیادی میشوند. البته هیچ کدام از استراتژیهای معاملاتی در بازار سرمایه بر دیگری ارجحیت ندارند و در اصل ترکیب این دو استراتژی است که میتواند به کسب سود و موفقیت در معامله منتهی شود. در زیر چهار مورد از رایجترین استراتژیهای معاملاتی که بر اساس نمودارهای تکنیکال صورت میگیرد را شرح دادهایم.
- معاملات روزانه: در معاملات روزانه، موقعیتهای خرید در همان روز بسته میشوند. معمولا این نوع استراتژی معاملاتی توسط تریدرهای حرفهای یا بازارسازان انجام میشود.
- معاملات موقعیت: در معاملات موقعیت از نمودارهای بلندمدت (روزانه تا ماهانه) و ترکیب آنها با روشهای دیگر برای تعیین روند فعلی بازار استفاده میشود.
- معاملات نوسانات: معمولا با شکسته شدن روند، معاملهگران نوسانگیر وارد بازی میشوند و با شروع نوسان قیمت، خرید استراتژی ورود به بازار چیست؟ استراتژی ورود به بازار چیست؟ یا فروش میکنند.
- معاملات اسکالپینگ: اسکالپ تریدینگ یا اسکالپینگ یکی از استراتژیهایی معاملاتی زود بازده است و تریدرهای فعال از این روش استفاده میکنند. در این استراتژی اختلاف کارمزدهای خرید و فروش شناسایی و بررسی میشوند.
در چیدن استراتژی بر اساس تحلیل فندامنتال نیز چند اصل اساسی باید در نظر گرفته شود که عبارتند از: صورت مالی، ترازنامه، صورت درآمد، گزارش گردش پول نقد. گفتنی است که این اطلاعات را در رابطه با شرکت مورد نظر خود میتوانید در سایت کدال مشاهده کنید.
مراحل تدوین یک استراتژی معاملاتی موفق
مراحل تدوین یک استراتژی معاملاتی موفق به صورت زیر است:
۱/ ایجاد یک چارچوب ذهنی حرفهای
تفاوت میان سرمایهگذاران موفق با سایرین علاوه بر آموزش سرمایه گذاری در بورس و استفاده از تحلیل و … خارج از فضای بازار دقیقاً در ذهن سرمایهگذار است. برای موفقیت در معاملهگری در هر بازاری باید بتوان عواطف و احساسات (ترس، طمع، غرور، خشم و…) خود را شناخت. عقایدی که بر نحوه معاملات ما تأثیر میگذارند را شناسایی کرد و با اصلاح آن، یک چارچوب ذهنی حرفهای ساخت. به کارگیری عوامل روان شناختی میتواند کمک مؤثری در اتخاذ نوع استراتژی معاملاتی داشته باشد.
۲/ انتخاب سبک معاملاتی بر اساس چارچوب زمانی
یکی از مراحل تدوین استراتژی معاملاتی، انتخاب بازه زمانی مناسب است. بازه زمانی مورد نظر سرمایهگذار برای سرمایهگذاری منجر به ایجاد انواع مختلفی از سبکهای معاملاتی میشود. برخی از سرمایهگذاران ترجیح میدهند در بازههای زمانی کوتاه مدت، برخی بازه زمانی میان مدت و برخی در بازه زمانی بلند مدت فعالیت کنند. بنابراین میبایست سرمایهگذاران با تسلط بر عواطف و احساسات خود، به اتخاذ سبک معاملاتی خاص بپردازند. به عنوان مثال اگر معامله در بازار بورس به عنوان شغل دوم یک فرد است، قطعاً نمیتواند چارت را دائم بررسی کند. در این صورت بهتر است استراتژی خود را در بازه های زمانی بزرگتر تعیین کند. از آنجایی که یک استراتژی در دو بازه زمانی نتایج متفاوتی خواهد داشت، اهمیت بازه زمانی و انتخاب سبک معاملاتی برای سرمایهگذاران مشخصتر میشود.
۳/ توانایی یافتن شاخصهای مناسب جهت شناسایی یک روند
توانایی تشخیص معیارهای شروع یک روند نزولی یا صعودی معمولاً دشوار است و سرمایهگذاران تنها با به کارگیری ابزاری نظیر تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال قادر به انجام آن هستند. لذا با کسب مهارت در این زمینه میتوان تشکیل و شروع روند در بازار را تشخیص داد. به عنوان مثال در تحلیل تکنیکال برای شروع روند صعودی، سقفها بالاتر و کفها بالاتر و در روند نزولی سقفها پایینتر و کفها پایینتر میشود.
به طور کلی دیدگاه سرمایهگذاران مبنی بر این که یک روند غالب در بازار وجود دارد، موجب ایجاد نظم در معاملات شده و همین امر منجر به شکلگیری معاملات موفقتری در بازار میشود. مشخص بودن حداقل دو نکته روند کلی بازار و صعودی و نزولی بودن آن.
۴/ بررسی نقاط ورود و خروج یک سهم
تعیین نقطه ورود و خروج مناسب از سهم (زمان مناسب خرید و فروش سهم) در سودآوری معاملات بسیار مؤثر است. برای تعیین قیمت خرید و فروش یک سهم، داشتن برنامه یا استراتژی معاملاتی ضروری است. هر چقدر هم که یک سهم ارزنده باشد، ورود و خروج از سهم باید بر اساس استراتژی معاملاتی تعیین شود، قیمت مناسب آن بررسی شده و سپس برای ورود یا خروج آن تصمیم گرفت. به عنوان مثال یک تحلیلگر تکنیکالی را در نظر بگیرید که بر اساس حرکت قیمت سهم در یک کانال صعودی اقدام به خرید و فروش میکند. این تحلیلگر زمانی که قیمت سهم به کف کانال یا همان سطح حمایتی سهم برخورد کند، سهم را میخرد.
به نظر میرسد تعیین یک نقطه مناسب برای خرید سهم نباید صرفاً با تحلیل تکنیکال صورت بگیرد و در کنار آن باید روند حرکتی سهم و رفتار خریداران و فروشندگان نیز در نظر گرفته شود تا تأییدی برای خرید صحیح سهم استراتژی ورود به بازار چیست؟ باشد. همچنین برای تعیین قیمت فروش هم میتوان از مقاومتهای استاتیک و داینامیک در بازار استفاده کرد. یعنی هنگام رویارویی با یک مقاومت، شرایط عرضه سهم توسط فروشندگان بررسی شود تا بتوان تصمیم درست اتخاذ کرد. عدهای از سرمایهگذاران هم برای کسب حداکثر سود و از طرفی کاهش میزان ریسک، از فروش پلهای و عدهای هم از تکنیک تریل کردن استفاده میکنند.
۵/ تعیین از پیش تعیین شده حد سود و ضرر
این مرحله وابسته به مرحله نقطه ورود و خروج از سهم است. حد سود به محدودهای از قیمت گفته میشود که سرمایهگذار بر اساس تحلیلی که بر روی سهم انجام میدهد آن محدوده را برای ذخیره سود و خروج از سهم مناسب پیشبینی میکند. چنانچه قیمت سهم بر خلاف تحلیل و پیشبینیهای معاملهگر محقق شده و قیمت کاهش پیدا کند. محدوده قیمتی را که معاملهگر برای خروج از سهم پیشبینی کرده را حد ضرر میگویند. با تعیین میزان ریسک سرمایهگذاری، سرمایهگذار باید با رسیدن به حد ضرر یا حد سود تصمیم درستی گرفته و این موضوع را از قبل به صورت مکتوب تعیین کرده باشد.
۶/ آزمودن استراتژی معاملاتی و تحلیل بازخورد آن
در این مرحله باید قبل از ورود به بازار، استراتژی معاملاتی تست شود. در میان اغلب پلتفرمهای تحلیلی، نرمافزارهایی به نام آزمونگر (tester) وجود دارد که به واسطه آن میتوان عملکرد استراتژی معاملاتی را در گذشته آزمایش کرد. به این صورت که میتوان به عقب برگشته و یکبار شمع را در یکزمان حرکت داد. هنگامیکه نمودار به سمت یک شمع در یک زمان حرکت میکند، میتوان قوانین سیستم معاملاتی خود را دنبال کرده و معاملات را طبق آن انجام داد تا نتیجه حاصلشده از آن را مشاهده کرد.
۷/ تعهد به استراتژی معاملاتی
پس از طراحی یا انتخاب استراتژی معاملاتی، اعتماد و اعتقاد به آن نکته حائز اهمیتی است. اجتناب از اخبار و شایعات از اهمیت به سزایی برخوردار بوده و همواره باید به یاد داشت که سرمایهگذاری که سیستم معاملاتی پیچیدهتری دارد موفق نمیشود بلکه کسی موفق خواهد بود که به استراتژی معاملاتی خود پایبندتر باشد. توجه کنید که استراتژی شما دارای چارچوب، قوانین و منطق مشخصی استراتژی ورود به بازار چیست؟ بوده و احساسات هیچ جایگاهی در استراتژی ندارد. بنابراین کاملاً گوش به فرمان استراتژی خود باشید.
سخن آخر
تدوین یک استراتژی معاملاتی مطلوب در بازار سرمایه باید برای هر سرمایهگذار به عنوان اولویتی مهم و اساسی باشد. بدون داشتن یک استراتژی معاملاتی شخصی، سرمایهگذار تحت تأثیر جو منفی بازار و تقلید از استراتژی معاملاتی سرمایهگذاران دیگر قرار گرفته و دچار سردرگمی و شکست در بازار سرمایه میشود. با توجه به روحیات افراد متفاوت پیروی از هر استراتژی معاملاتی روش صحیحی نیست چرا که ممکن است یک استراتژی معاملاتی برای یک فرد مناسب و برای فرد دیگر نامناسب باشد.
نیچ مارکتینگ چیست و چه تاثیری روی کسب و کار داره ؟
شاید نیچ مارکتینگ فکر شما رو مشغول کرده و قصد دارین در این زمینه اطلاعات بیشتری کسب کنید تا به درآمد بیشتری برسید. نیچ مارکت میتونه نیاز های بخش کوچک از بازار رو برطرف کنه و روی یک کالا یا یک نوع خدمات ویژه تمرکز میکنه. تکنیک بازاریابی نیچ ، میتونه از تاثیر گذار ترین استراتژی ها برای ورود به بازار رقابت باشه. مفهوم کلی بازاریابیِ عبارت نیچ ، به بازاریابی متمرکز یا بازاریابی گوشه ایی میتونیم اشاره کنیم. نیچ مارکتینگ یا جاویژه هم به معنی هدف قرار دادن یک محصول یا خدمات در بخشی از بازار است که این بخش کوچیک مورد توجه رقیبان بزرگ بازار قرار نگرفته. به عبارت ساده تر ، نیچ مارکتینگ به نوعی کسب کار گفته میشه که نیاز یک بخش کوچک و حدود جامعه رو تامین میکنه.
نیچ مارکتینگ و موفقیت در کسب و کار
به طور کلی تخصصی گرایی علت اصلی موفقیت در نیچ مارکتینگ است. معمولا کسب و کار های بزرگ نیاز های بزرگ مشتری ها رو برطرف میکنن. این کار برای کسب کار هایی که کوچک هستن و تازه تاسیس شدن و در اول کار توانایی برداشتن قدم های بزرگ رو ندارن ، کار مشکلی به شمار میره. با این شرایط با شناخت بخش های کوچک و دیده نشده بازار میشه به راحتی نیاز مشتریان رو برطرف کرد. مسئله ایی که وجود داره اینه که این بخش به راحتی قابل شناسایی نیست و شناخت اونا توسط افراد کارکشته و بازاریابان نیچ باید صورت بگیره.
مراحل نیچ مارکتینگ
- شناسایی و پیدا کردن بخشی از بازار که نیازهای برآورده نشده در اون وجود داشته باشه.
- مطمئن شدن از عملی شدن ایده های طراحی شده در نیچ مارکتینگ
- برنامه ریزی منظم و لازم برای نیازهای بازار
- اجرای دقیق پروژه
- رسیدگی پیوسته بازار و شناسایی موقعیت های مفید و مضر
بررسی استراتژی های کاربردی
در این استراتژی افرادی که از تاثیرگذاری برخوردارن درباره ی محصول و خدمات با مشتریان صحبت میکنن. بازدهی این روش به اعتماد ، دید و نظر افراد دیگه نسبت به شخصی که انتخاب شده بستگی داره.
بازاریابی دهان به دهان
در روش بازاریابی دهان به دهان سازمان تقریبا بدون هزینه و تبلیغات میتونه نظر مشتریان رو نسبت به برند کسب و کار خودش جذب کنه.همین نظر مثبت مشتریان میتونه بهتر از رسانه های تبلیغاتی عمل کنه و افراد دیگه رو به استفاده از خدمات و خرید محصول ترقیب کنه.
تایید موازی
در روش تایید موازی ، نام برند به صورت گسترده در بازار منعکس میشه. در واقع این روش مشابه اینفلوئنسر مارکتینگ عمل میکنه. اما تفاوتی که داره اینه که به جای انتخاب افراد مشهور و معروف ، برای نیچ مارکتینگ از رسانه های ارتباطی موثر استفاده میشه.
مزایای نیچ مارکتینگ
در دنیای امروز میشه گفت بیشتر بیشتر کسب و کار ها ، با هدف رفع نیازهای مشتریان به وجود میان. به این دلیله که صاحبان و مدیران این نوع کسب و کارها سعی میکنن برای شناسایی دقیق نیاز مشتریان راهکارهایی رائه بدن. ابن امر باعث میشه که رقابت خیلی زیاد بشه. هر اقدامی که در کسب و کار انجام میشه باید خیلی دقیق و حساب شده باشه و پشت هر عملی یک برنامه فکر شده تنظیم شده باشه. معمولا کسب و کارهای بزرگ به نیازهای برطرف نشده ی بخش های کوچک اهمیتی نمیدن و به رفع خواسته های بخش کوچک جامعه توجهی نمیکنن. از طرفی هزینه خودشون رو صرف بخش بزرگ و بخش کوجک به صورت همزمان نمیکنن چون در بیشتر مواقع سرمایه گذاری های بزرگ انجام میدن که سود بیشتری هم به همراه داشته باشه. و علاقه ی چندانی به سرمایه گذاری در بخش های کوچک ندارن. این امر میتونه خیلی به سود شخصی باشه که قصد داره نیچ مارکتینگ یا جاویژه اعمال کنه و رقابت در بازار براش کاهش پیدا میکنه و موفقیت افزایش پیدا میکنه.
دلایلی که باعث میشه با اعمال نیچ مارکتینگ ، کار شما راحت تر بشه :
- برخلاف چیزی که فکر میکنین ، فروش بالایی پیش رو دارین.
- در حیطه کاری خودتون خیلی سریع میتونین به برند تبدیل بشین.
- رسانه ی تبلیغ کننده شما ، مشتریان هستن.
- هزینه تبلیغات کمتر میشه.
رشد در جاویژه ، نسبت به بازار گسترده خلی سریع تر و ساده تر میتونه اتفاق بیوفته. چون افراد یک نوع نیاز های مشخص دارن که از همون اول شناسایی شده و مورد هدف قرار گرفته شدن.
چطور میشه یک بازار رو به جاویژه تبدیل کرد؟
باید اینو بگیم که ممکنه رقابت در این زمینه زیاد باشه. ولی جای نگرانی نیست چون هرچقدر که رقبا زیاد باشن باز میشه بازاری رو برای خودتون به وجود بیارین. برای حضور کسب موفقیت در نیچ مارکتینگ ، باید یه سری نکات رو به خوبی رعایت کنید.
استراتژی کسب و کار چیست؟
وقتی این سؤالات را از صاحبان کسب و کار میپرسید هرکدام نظرات جالب و مفیدی ارائه میدهند. که بهسرعت میتوان دریافت که هیچ اتفاقنظری در بین پاسخها وجود ندارد.
کسب و کار
به یک واحد سازمانی که استراتژی مشخص و مدیری مسئولیتپذیر درزمینهٔ فروش و سودآوری دارد (یا باید داشته باشد) گفته میشود. یک سازمان واحدهای کسب و کار متعددی میتواند داشته باشد که بهصورت افقی یا عمودی با یکدیگر ارتباط دارند.
برای مثال، HP کسب و کاری است که باید جهتگیریهای استراتژیک خود را برای مقدار زیادی محصول که در آن فعالیت میکند تعیین کند. و هر بازار محصولی، عموماً استراتژی کسب و کار خود را دارد.
برای مثال، فورد کسبوکارهای خود را بر اساس مناطق جغرافیایی نظیر انگلستان و چین، بر اساس خود شرکت فورد و بر اساس مدیریت برندها و زیر برندها تعریف کرده است.
درواقع کسبوکاری چندگانه در بیشتر موارد به استراتژیهای کسب و کار چندلایه نیاز دارند. برای فورد حداقل ۵ لایه لازم است.
اولین لایه برای سطح مدل است مثل فراریها. دومین لایه، استراتژی بازار محصولاتی نظیر فورد در ایالاتمتحده، فورد شاسیبلند و ماشینهای فورد در انگلستان خواهد بود. سومین استراتژی را میتواند برای یک اجتماع جغرافیایی همچون کامیونهای فورد در سرتاسر جهان در نظر گرفت. چهارمین لایه به بزرگترین محصولات فورد مانند اتومبیلهای فورد در دنیا اختصاص دارد و آخرین لایه متعلق به فورد به عنوان یک بنگاه مادر خواهد بود. هر یک از این استراتژیها با افزایش گستره هرچه بیشتر جنبه عمومی پیدا خواهند کرد.
کسب و کار استراتژیک
میل نزدیکی به جامعه مشتریان، توسعه کسب و کار در مناطق مختلف و بازارهای جهانی موجب ایجاد کسب و کارهای استراتژیک میشود. ولی نباید اجازه داد تا تعدد کسبوکارها از تأثیر استراتژیها بکاهد و آنها را تبدیل به برنامههای فاقد صرفه اقتصادی نماید. نتیجه نهایی، فشار زیاد برای جمعکردن کسبوکارها درون نهادهای بزرگتر است.
با جمعکردن کسب و کارها میتوان از استراتژیهای بازارهای مشابه، بهره گرفت و همافزایی ایجاد نمود.
کسب و کارهایی که برای توجیه یک استراتژی کوچک هستند لازم است با یکدیگر ترکیبشده تا ساختار مدیریت آنها قابل حمایت گردد. البته این کسب و کارها برای حفظ صرفه اقتصادی میتوانند از عوامل اجرایی نظیر نیروی فروش و یا بعضی امکانات بدون ادغام با یکدیگر بهرهمند شوند.
کسب و کارهایی که استراتژی کسب و کار و زمینه بازار مشابهی دارند کاندیدای خوبی برای ترکیب و ادغام، اشتراک دانش و همافزایی بین واحدهای کسب و کار هستند. با این کار به کاهش هزینهها کمک کرده و سرمایه ارزشمندی ایجاد میکنید.
استراتژی کسب و کار
استراتژی کسب و کار شامل ۴ بُعد است:
- استراتژی سرمایهگذاری محصول-بازار
- گزاره ارزش مشتری
- داراییها و قابلیتها
- برنامهها و استراتژیهای وظیفهای
بُعد اول، تعیین میکند که کجا باید به رقابت بپردازیم. دیگر ابعاد نیز، به چگونگی رقابت کردن می پردازند. (یعنی: چگونه رقابت کنیم تا برنده شویم.)
۱- بُعد اول – استراتژی سرمایهگذاری محصول – بازار: کجا رقابت کنیم؟
گستره کسب و کار، و پویایی درون این گستره، بُعد بسیار استراتژیکی را معرفی میکند.
- کدام بخشها باید موردتوجه مدیریت واقع شوند و بر روی منابع آنها سرمایهگذاری شود؟
- منابع کدامیک باید گرفته شود و یا محدود شود؟
حتی در سازمان کوچک هم اختصاص سرمایه یک تصمیم استراتژیک است.
گستره (حوزه) کسب و کار با محصولاتی که ارائه میکند و یا عمداً ارائه نمیکند، با بازاری که به دنبال خدماترسانی به آن است و یا نیست، با رقبایی که تصمیم میگیرد با آنها رقابت کند یا خیر تعریف میشود.
گاهی اوقات مهمترین استراتژی در حوزه کسب و کار این است که از چه چیزی دوری کند چون این تصمیم میتواند منابع موردنیاز را برای رقابت موفقتر درجاهای دیگر ذخیره کند.
بسیاری از سازمانها، مزایای داشتن یک حوزه کسب و کار درست تعریفشده را معرفی کردند. Wiliams-Sonoma کالاهایی را برای منازل و آشپزخانهها ارائه میکند، IBM توانست مسیر شرکت شرکتش را با مدیریت لوگرستنر و تا حدودی از طریق تلفنی کردن اجزاء خدماتی خود و اخیراً با گسترش نرمافزارهایش تغییر دهد.
مهمتر از حوزه کسب و کار، پویاییهای حوزه است. در سال آینده چه محصولاتی به بازار وارد و یا از آن خارج میشوند؟
جهتگیریهای رشد محصول – بازار
همانطور که در شکل فوق مشاهده میکنید، رشد حاصل معرفی کالاهای جدید به بازارهای جدید(توسعه بازار)، معرفی کالاهای جدید به بازارهای فعلی (توسعه محصول)، و یا معرفی محصول – بازارهای جدید (تنوعبخشی) است.
استراتژی توسعه حوزه کسب و کار میتواند به دستیابی به رشد و حفظ نیروی حیات سازم آنها کمک کند و میتواند با استفاده از فرصتهایی که در هرلحظه به وجود میآیند بهعنوان اهرمی برای انطباق با بازارهای پویا عمل کند.
مخاطرات توسعه کسبوکار: همچنان که از هسته مرکزی فاصله میگیرد ممکن است با خطر عدم منحصربهفرد بودن محصول، مشکلاتی در عملیات اجرایی و یا عدم توان پشتیبانی نمانامهای شرکت از این توسعه مواجه شود.
راهکار مناسب داشتن الگوی سرمایهگذاری است، الگوی سرمایهگذاری مسیر آینده یک شرکت را تعیین خواهد کرد.
بررسی راههای پیش رو :
- سرمایهگذاری برای رشد (یا ورود به بازار محصول)
- سرمایهگذاری برای حفظ موقعیت فعلی
- دوشیدن کسبوکار با کمینه کردن سرمایهگذاری
- تا حد امکان احیای داراییها با فروش یا انتقال کسب و کار
برای مطالعه بیشتر:
۲- بُعد دوم – گزاره ارزش مشتری
درنهایت آنچه ارائه میشود باید موردتوجه مشتریان موجود و جدید قرار گیرد. این گزاره میبایست ازنظر مشتری مناسب و معنادار باشد و در جایگاه سازی محصول و خدمت منعکس شود.
گزاره ارزش مشتری عناصر زیر را برای مشتری فراهم میکند:
- ارزش خوب (وال – مارت)
- برتری در یک صفت مهم محصول یا خدمت مانند تمیز کردن لباسها (استراتژی ورود به بازار چیست؟ تاید)
- بالاترین کیفیت عمومی (اکسس)
- وسعت خط محصولات (آمازون)
- محصولات نوآورانه (تریام)
- تمایل مشترک به یک فعالیت یا کالا (هارلی – دیوید سون)
- ارتباطات و شهرت جهانی (سیتی گروپ)
برای مثال هوم دیپات و لووز فروشندگان وسایل منزل هستند. و هر یک گزاره ارزشی بسیار متفاوتی دارند. آنها استراتژی های متفاوتی برای کسب و کار خود در نظر گرفته اند.
هوم دیپات دارای فروشگاههای فروش مقطوع و کارکردی است که بهگونهای طراحیشدهاند تا نظر مالکین خانهها را بر پایه قیمت و کارکرد به خود جلب کنند.
لووز داشتن گرایشی نرمتر را مدنظر قرارداده تا برای خانمها راحتتر باشد. ازاینرو فروشگاههای آنها دارای نورپردازی مناسب و علائم واضح و رنگارنگ هستند، کف زمین بدون لکه و تمیز است و کارکنان آنهمگی رفتاری دوستانه دارند و برای خدمت گذاری آمادهاند.
پس از ده سال استراتژی لووز کشش دارد و هوم دیپات تلاش میکند گزاره ارزشی کسب و کار خود را تعدیل کند.
۳- بُعد سوم – داراییها و قابلیتها
داراییها و قابلیتهای استراتژیک مزایای رقابتی پایدار را تأمین میکنند. قابلیت استراتژیک مانند برنامه ارتباط با مشتری، تولید یا ترویج که شرکت بخوبی آن را انجام میدهد و اهمیت استراتژیک دارد.
قابلیت استراتژیک یک منبع است، مانند نام یک برند یا پایگاه مستقر مشتری که در ارتباط قدرتمندی با رقبا است.
برای فرموله کردن استراتژی باید به هزینهها و امکانپذیری تولید یا حفظ داراییها یا قابلیتهایی را که مبنایی برای مزیت رقابتی پایدار کسب و کار خواهند بود توجه شود.
ازجمله داراییها و قابلیتها میتواند به طیف وسیع از ساختمانها و مکانها تا کارشناسان تحقیق و توسعه اشاره کرد که دستیابی به آنها سخت است ولی امتیازی قابلتوجه را متوجه سازمان میسازند همینطور میتواند به همافزایی اشاره کرد که از مهمترین منابع این حوزه بهحساب میآید.
هم افزایی با اشتراک گذاری
همافزایی یک مزیت رقابتی پایدار و منبعی مهم برای یک کسب و کار است، همافزایی قابل نسخهبرداری نبوده و به شکلهای مختلفی حاصل میشود. ۲ کسبوکار میتوانند با بهرهگیری از مشترک از یک سیستم توزیع، نیروی فروش و یا سیستم تدارکات، هزینههای خود را کاهش دهند.
برای مثال ژیلت دوراسل را به دست آورد و بعدها خودش توسط P&G (پراکتر اند گمبل) خریداری شد.
همافزایی میتواند بر پایه اشتراکگذاری داراییها حاصل شود، مانند برند HP و اشتراک آن در بین چندین کسبوکار و یا همافزایی مبتنی بر یک قابلیت، مانند توانایی تویوتا در مدیریت کارخانههای تولیدی در کشورهای مختلف و با برندهای متفاوت.
هم افزایی در استراتژی
منبع دیگر همافزایی، سهیم شدن در استراتژی های عملیاتی در بین واحدهای کسب و کار است. برای مثال ممکن است سازمان فورد بتواند از حامیان جام جهانی باشد ولی فورد شاسیبلند در بریتانیا نتواند.
از دیگر منابع همافزایی سهیم شدن در تحقیق و توسعه است. P&G برندهایی ازجمله هد اند شولدر، پرت و پنتین را تحت یک گروه واحد از محصولات مربوط به بهداشت مو در کنار یکدیگر قرارداد، نهفقط برای اینکه تبلیغاتش راحتتر شود بلکه برای اینکه بتواند استفاده از نوآوری های محصول را مدیریت کند.
و در آخر ترکیب محصولات میتواند به ایجاد گزاره ارزش منجر شود. برخی شرکتهای نرمافزاری محصولات خود را یکپارچه کردهاند تا بتوانند راهحلهای سیستمی به مشتریان خود ارائه نمایند. مانند ماکروسافت آفیس.
سؤالات مهمی که موجب ارزیابی داراییها و قابلیتها میشوند عبارتاند از :
قدرت داراییها و قابلیتها تا چه اندازه است و موقعیت مناسب آنها کدام است؟
تا چه حد میتواند آنها را بهعنوآنیک نماد نشان تجارت و یا سرمایهگذاری درازمدت در یک قابلیت در اختیار داشت؟
تا چه حد بر همافزایی سازمانی تکیهدارند که قابل نسخهبرداری نباشند؟
۴- بُعد چهارم – استراتژیها و برنامههای عملیاتی
استراتژی ها و برنامههای کسب و کار ، بهنوبه خود از طریق تعداد زیادی از برنامههای تاکتیکی و با چشمانداز کوتاهمدت بکار گرفته خواهند شد.
این برنامهها و استراتژیها عبارتاند از:
- برنامه ارتباط با مشتری
- استراتژی ساخت برند
- استراتژی فناوری اطلاعات
- استراتژی توزیع
- استراتژی جهانی
- برنامه کیفیت
- استراتژی منبع یابی
- استراتژی تدارکات
- استراتژی ساخت
نیاز به استراتژیها و برنامههای عملیاتی را با چند سؤال میتواند دریافت:
- آیا داراییها و قابلیتهای موردنیاز بهدرستی مورداستفاده قرار میگیرد؟
- آیا این داراییها و قابلیتها باید ایجاد، تقویت یا پشتیبانی شوند؟ چگونه؟
معیارهای انتخاب استراتژی های کسب و کار
معیارهای اصلی مناسب برای انتخاب گزینهها را میتواند در سؤالات زیرگروهبندی کرد:
- بازده سرمایهگذاری قابلتوجه است؟ برای مثال استار باکس با هزینه زیاد در مناطق گرانقیمت ژاپن با بیش از ۴۰۰ واحد کسبوکار شروع به فعالیت کرد. نتیجه آنیک برند روز اما آسیبپذیر در مقابل رقبا بود، زیرا آنها کیفیتشان در حد استارباکس و یا بالاتر بود اما ضعف گران بودن را نداشتند.
- آیا مزیت رقابتی پایداری وجود دارد؟ برای دستیابی به یک مزیت رقابتی پایدار، یک استراتژی باید از داراییها و قابلیتهای سازمانی بهره بگیرد و نقاط ضعف آن را خنثی سازد.
- آیا استراتژی در آینده موفق خواهد بود؟ استراتژی باید بتواند متناسب با تغییرات بازار، همراه با تهدیدها و فرصتهایش، خود را حفظ نماید.
- آیا استراتژی قابلاجراست؟ استراتژی باید در بطن منابع مالی و انسانی سازمان قرار داشته باشد. همچنین باید با دیگر ویژگیهای سازمانی نظیر ساختار، سیستمها، کارکنان و استراتژی ورود به بازار چیست؟ فرهنگ شرکت سازگار بوده و باعث تحرک هرچه بیشتر باشد.
- آیا استراتژی با دیگر استراتژی های کسب و کار همخوان است؟ آیا منابع و استفاده از جریان نقدینگی با یکدیگر در تعادل هستند؟ آیا با سرمایهگذاری در منابع مالی یا انسانی، انعطافپذیری سازمانی کاهش مییابد؟ آیا همافزایی بالقوه با این استراتژی به دست میآید؟
کدام گزاره ارزش به همراه بازار هدف، داراییها، شایستگیها و استراتژیهای وظیفهای باید مبنای استراتژی کسب و کار قرار بگیرد؟ هدف از این تحلیل نهتنها تشخیص تأثیر بالقوه انتخاب استراتژیک، بلکه محدودیتها و منطقی بودن آن است.
آیا یک گزاره ارزش مشتری واقعی وجود دارد؟
استراتژی کسب و کار موفقیتآمیز نیاز دارد تا برای مشتری ارزشمند باشد. و این ارزش باید واقعی باشد و نه حسی. چنانچه محرک ارزش بهجای عملیات کسب و کار، ناشی از دیدگاه مشتری باشد، بهاحتمالزیاد ارزش واقعی خواهد بود. چگونه نقطه تمایز، بر تجربه مشتری در خرید و استفاده از محصولات تأثیر میگذارد؟ آیا تأثیر آن در کاهش قیمت، افزودن عملکرد یا افزایش رضایت خواهد بود؟ آیا تحقیقات بازار افزایشی ارزش را از دیدگاه مشتری تائید میکند؟
آیا گزاره ارزش مشتری ادراکی وجود دارد؟
گزاره ارزش بیثمر خواهد بود، مگر اینکه مشتریان در مورد آن بدانند! و آن را درک کنند! و به آن اطمینان داشته باشند! برای مثال شاید مشتریان ندانند که برگر کینگ فرآیند سفارش دهی آسان دارد. کیفیت بیوک برابر با تویوتا است. یا اینکه سوبارو سیستم ترمز بسیار خوبی دارد. ممکن است اطلاعرسانی نشده باشد. و یا اینکه به شکل درستی این اطلاعات منتقل نشده باشد. یا خدمات مرتبط یا ارزشمند نبودهاند.
مسئله ارزش ادراکی بهویژه زمانی حاد میشود که مشتری بهراحتی قادر به قضاوت نسبت به ارزشهای افزوده نیست. مشتریان، برای مثال، نمیتوانند امنیت خطوط هوایی یا مهارت یک دندانپزشک را بدون صرف وقت و تلاش ویژه ارزیابی کنند. در عوض مشتری به دنبال علائمی همچون ظاهر هواپیما یا حرفهای بودن اتاق انتظار دندانپزشک میگردد. ازاینرو وظیفه شرکت، مدیریت علائم یا نشانههایی است که ارزشافزوده ارائه میکنند.
آیا استراتژی امکانپذیر است؟
خلق یک استراتژی کامل با توجه به مشتریان، رقبا و بازار یکچیز است. و اجرای مؤثر آن چیزی دیگر. ممکن است استراتژی به داراییها و قابلیتهایی نیاز داشته باشد. که در حال حاضر ناکافی هستند و یا وجود ندارند. و برنامههای مربوط به توسعه یا روزآمد کردن آنها ممکن است غیرواقعی از آب دربیایند. یافتن و یا کار کردن با شرکای متحد برای پر کردن جاهای خالی نیز ممکن است بسیار دشوار باشد. بهعلاوه، تحلیل عینی روندهای مشتری، قوتهای رقبا یا پویایی بازار، ممکن است آشکارکند که هرگونه موفقیت استراتژیک کوتاهمدت خواهد بود.
آیا گزاره ارزش با مشتریان تناسب دارد؟
اگر کسب و کاری از گزاره ارزشی برخوردار است که برای مشتریان در درجه دوم اهمیت قرار دارد، این ارزش هر جای دیگری نیز قابل جستجو میباشد. حتی اگر کسب و کاری به نحو مؤثری گزاره ارزش خود را اجرا کند. اگر محصولات دمده یا نامرغوب تلقی شوند، کسب و کار از تناسب برخوردار نخواهد بود.
آیا گزاره ارزش نقطه تمایز پایداری است؟
آیا گزاره ارزش صرفاً یک نقطه توازن است. و مشتریان بر این باورند که کالاهای ارائهشده قابلقبولاند. اما جهت گزاره ارزش برتری ندارند؟ اگر یک نقطه تمایز وجود دارد، آیا پایدار است؟ پایداری، اغلب چالشی دشوار است چراکه اکثر نقاط تمایز بهراحتی قابل نسخهبرداری هستند.
یکی از راههای دستیابی به مزیت پایدار، مالکیت وجه مهمی از محصول است. که شاید با کمک برندی متمایزکننده خواهد بود.
راه دوم ممکن است ایجاد برنامهای جهت سرمایهگذاری و بهبود مستمر باشد. که استراتژی را قادر میسازد هدفی متحرک باقیمانده، همیشه پیشاپیش رقبا حرکت کرده و یا آماده پریدن از روی آنها باشد.
سوم، یک کسب و کار میتواند نقاط تمایزی ایجاد کند که بر پایه داراییها و شایستگیهای منحصربهفرد سازمان بناشدهاند و ذاتاً نسخهبرداری از آنها دشوار است.
سرمایهگذاری بیشازاندازه در یک فعالیت ارزش افزا، ممکن است در درازمدت و با مأیوس ساختن رقبا در نسخهبرداری از استراتژی کسب و کار به جواب برسد.
استراتژی بازاریابی چیست و چطور به کسب و کار کمک می کند
استراتژی بازاریابی به برنامه بازی کلی یک کسب و کار برای دستیابی به مصرف کنندگان احتمالی اشاره دارد که این مصرف کنندگان احتمالی را به مشتری محصولات یا خدماتی که کسب و کار ارائه می دهند تبدیل کند. یک استراتژی بازاریابی شامل پیشنهاد ارزش شرکت ، پیام رسان اصلی مارک ، داده ها در مورد مشخصات جمعیتی مشتری هدف و سایر عناصر سطح بالا است.
در استراتژی بازاریابی این اصل قوت می گیرد که تا چه اندازه استفاده از فرصت ها برای پیدا کردن بازار هدف و توانایی ایجاد وفاداری مشتری به سازمان مهم است تا موقعیت کسب و کار قویتر شود.
با توجه به این بخش مارکتینگ تعیین می شود که محصول و خدمات چطور موقعیت یابی شود و چطور به دست مشتری برسد. روش هایی که برای ایجاد فرصت های فروش احتیاج است بررسی می شود و همچنین این استراتژی شامل برقراری ارتباط و موقعیت یابی محصول یا خدمات است که دسترسی به بازار هدف را از طریق کانال های مناسب امکان پذیر می کند.
اهمیت داشتن استراتژی بازاریابی در کسب و کار شما
انتخاب استراتژی مارکتینگ مناسب برای کسب و کارها مزایای زیادی دارد از جمله:
- افزایش فروش
- ایجاد رشد پایدار برای کسب و کار
- درک آنچه مشتریان شما می خواهند
- نیازها را برآورده خواهید کرد و فراتر از انتظارات مشتریان ظاهر می شوید
- رابطه کسب و کار را با بازار هدف تقویت خواهید کرد
- برند و اسم کسب و کارتان را در ذهن مصرف کننده تثبیت خواهید کرد
- استراتژی های بازاریابی در مقابل برنامه های بازاریابی
استراتژی بازاریابی ، برنامه بازاریابی را به شما اطلاع می دهد. به عبارتی این استراتژی مدرک و سندی است که جزئیات مشخصی از فعالیت های بازاریابی کسب و کار را شرح می دهد و حاوی جدول زمانی برای اجرای طرح های مختلف بازاریابی است.
استراتژی های بازاریابی باید به طور ایده آل طول عمر بیشتری نسبت به برنامه های بازاریابی فردی داشته باشند، چرا که حاوی گزاره های ارزشمند و سایر عناصر اصلی برند کسب و کار است که به طور کلی در طولانی مدت سازگار است. به عبارت دیگر ، استراتژی های بازاریابی تصویر آینده کسب و کار را ترسیم می کند و چشم انداز اساسی را نشان می دهد، در عین حال برنامه های بازاریابی و کمپین های تبلیغاتی را با جزئیات مشخص می کند.
اساتید دانشگاه در مورد معنای دقیق استراتژی بازاریابی مجادله زیادی دارند، بنابراین تعاریف متعددی وجود دارد. نقل قول های زیر به پیدا کردن مفهوم استراتژی بازاریابی مدرن کمک می کند:
“تنها هدف بازاریابی فروش بیشتر به افراد بیشتر ، بیشتر و با قیمت های بالاتر است.” (سرجیو زیمن ، مدیر بازاریابی و بازاریاب سابق کوکاکولا و JC پنی)
“بازاریابی دیگر مربوط به چیزهایی نیست که شما می سازید ، بلکه مربوط به داستان هایی است که می گویید.” (ست گودین ، مدیر سابق کسب و کار و کارآفرین)
“هدف از بازاریابی این است که مشتری را به خوبی بشناسیم و درک کنیم محصول یا خدمات متناسب با اوست و خودش می فروشد.” (پیتر دراکر ، به عنوان بنیانگذار مدیریت مدرن)
“کار بازاریابی هرگز انجام نمی شود. این مربوط به حرکت دائمی است. ما باید هر روز به نوآوری ادامه دهیم. ” (معاون سابق و مدیر ارشد بازاریابی ، جنرال الکتریک)
“دو ایده بگیرید و آنها را کنار هم قرار دهید تا یک ایده جدید بسازید. بالاخره ، اسنوگی چیست جز جهش پتو و روپوش؟” (جیم کوکرال ، سخنران و نویسنده “توجه!”)
چگونه یک استراتژی بازاریابی ایجاد کنیم
قبل از نوشتن استراتژی مناسب خود ، باید بدانید که محصول یا خدمات شما به چه درد دیگران می خورد و چگونه برای سایر کسب و کارها بی همتا است (پیشنهاد فروش منحصر به فرد). علاوه بر این ، شما باید تحقیقات مرتبط با بازار را انجام دهید تا از رقابت ، بازار هدف و سایر عواملی که توانایی شما را برای دستیابی و جذب افراد به تجارت شما تأثیر می گذارد ، مطلع شوید.
هنگامی که تحقیقات را تکمیل کردید، می توانید استراتژی بازاریابی خود را با ترکیب موارد زیر بسازید
محصول: چیزی که می فروشید یا خدماتی که ارائه می دهید. ویژگی های فیزیکی محصول یا منحصر به فرد بودن خدمات شما چیست؟ آنچه شما ارائه می دهید چه تفاوتی با محصول رقبای شما دارد و چه مزایایی برای مشتری شما دارد؟
قیمت: تهیه محصول یا خدمات شما چه هزینه ای خواهد داشت؟ حاشیه سود شما چقدر خواهد بود؟
مکان: محصولات و خدمات شما از کجا برای خرید در دسترس است؟ اگر کسب و کار اینترنتی دارید به عنوان مثال ، استراتژی بازاریابی اینترنتی شما چگونه خواهد بود؟ استراتژی فروش شما چیست؟ معامله چگونه انجام خواهد شد ، هزینه دریافت محصول یا خدمات به مصرف کننده / مشتری چقدر است و سیاست بازپرداخت / بازگشت شما چطور خواهد بود؟
تبلیغات: چگونه می خواهید به بازار در مورد محصول یا خدمات خود اطلاع دهید؟ از چه روشهای بازاریابی استفاده خواهید کرد و پیش بینی می کنید نتایج هر روش چقدر خواهد بود؟
هنگام نوشتن استراتژی بازاریابی خود، با استفاده از مراحل دقیق، تصاویر و پیش بینی بودجه، عمل کنید. برند خود (به عبارتی همان قول شما به مشتری) را در ذهن داشته باشید تا استراتژی بازاریابی شما با آنچه می خواهید به مشتری ارائه دهید، متناسب باشد.
دیدگاه شما