اصول تعیین حجم معاملات در بازار سهام
در مطالب پیشین از سری مقالات مدیریت سرمایه بلاگ آسان بورس، به اهمیت مدیریت دارایی در معاملات بازار سهام و مفاهیم اصلی این مبحث یعنی ریسک، بازده و ارتباط آنها با یکدیگر اشاره نمودیم.در این مقاله، به شرح اصول تعیین حجم معاملات بر اساس ریسک، خواهیم پرداخت.
حجم معامله عبارت است از؛ تعداد واحدهایی از یک دارایی که با پرداخت معادل قیمتی، میتوانیم مالکیت آن را بدست آوریم. واحد شمارش دارایی در انواع بازارهای سرمایه گذاری متفاوت است. برای مثال؛ شمشهای طلا را بر اساس گرم، ارزها را بر اساس اسکناس با عدد مشخص و سهام شرکتها را بر اساس برگه سهم معامله میکنند. به بیان سادهتر حجم معاملات در بازار مالی، از تقسیم مقدار سرمایه بر قیمت هر واحد دارایی، محاسبه میشود. مثلاً اگر شما ۱۰۰ میلیون تومان سرمایه در اختیار داشته و قیمت هر برگه سهم شرکت ملی صنایع مس ایران معادل ۲۰۰ تومان باشد؛ حداکثر میتوانید ۵۰۰ هزار برگه سهم از این اهمیت تعیین استراتژی سرمایه در گردش شرکت را خریداری کنید.
از بررسی محاسبات فوق، در نگاه اول اینگونه استنباط میشود که با مفهوم بسیار سادهای مواجه هستیم و به راحتی هر کس میتواند پیش از ورود به معامله، عدد نهایی حجم را محاسبه نموده و سپس اقدام به خرید سهام نماید! اما منظور از تعیین حجم معاملات، گزینش حجم بهینه متناسب با ریسک احتمالی موقعیت معاملاتی است که در ادامه به نحوه انجام محاسبات آن میپردازیم.
علت اصلی اهمیت تعیین حجم معاملات در بازارهای مالی، توجه به ریسک معامله و رعایت مدیریت سرمایه است. زیرا ریسک ناشی از یک موقعیت معاملاتی، کاملاً با حجم سرمایه گذاری مرتبط است.
حجم بالاتر، سود بیشتر!؟
زمانی که با حجم بالایی وارد معامله شویم، ریسک بالاتر و بالطبع بازدهی بیشتری نیز در انتظارمان خواهد بود؛ زیرا در هر دو حالت صحیح یا غلط بودن پیشبینی ما نسبت به وضعیت آتی بازار، به دلیل اینکه تعداد بیشتری از آن دارایی را در اختیار داریم، به همان نسبت سود و زیان بیشتری هم خواهیم داشت. سرمایه گذاری صحیح و منطقی بدین معنی است که، هیچگاه تمام سرمایه خود را درگیر یک موقعیت معاملاتی خاص نکنیم و همیشه با توجه به حداکثر ریسک قابل تحمل، حجم معامله مد نظر خود را تعیین نماییم. در واقع باید با بخشی از سرمایه خود وارد بازار شده و نقاط خروج مشخصی داشته باشیم تا، قسمت کوچکی از دارایی خود را در معرض خطر قرار داده و به بقای بلند مدت ما در بازار، آسیبی وارد نشود.به منظور تبیین تأثیر حجم در ریسک و بازده ناشی از سرمایه گذاری، یک موقعیت معاملاتی زیانده را با دو معاملهگر دارای رویکرد مدیریت سرمایهای متفاوت، شبیه سازی و قیاس میکنیم.
با بررسی جزئیات جدول فوق متوجه میشویم که، سرمایه گذار «الف» هیچگونه استراتژی کنترل ریسکی نداشته و با تمام موجودی حساب خود وارد این موقعیت معاملاتی شده و در نهایت به دلیل عدم رعایت مدیریت سرمایه، حدوداً یک سوم از دارایی خود را تنها در یک معامله از دست داده است! اما در طرف مقابل، سرمایه گذار «ب» بر اساس استراتژی مدیریت ریسک شخصی، با بخش کوچکی از کل سرمایه خود وارد بازار شده و در نتیجه زیان کمتری متحمل شده است.
جبران ضرر و افزایش حجم معاملات
هنگامی که درصد ریسک و حجم یک معامله را مشخص میکنیم، بهتر است به فکر جبران ضرر احتمالی نیز باشیم؛ زیرا وقوع خطا در پیشبینیها کاملاً امکان پذیر بوده و ما به عنوان یک معاملهگر، باید پس از وقوع ضرر نیز توان ادامه فعالیت و جبران زیانهای قبلی را داشته باشیم. در مورد معاملهگر «الف» کاملا روشن است که برای جبران یک ضرر ۳۰ درصدی حتی با صرف نظر از مشکلات روحی و روانی پس از وقوع زیانهای سنگین، طبق محاسبات ریاضی و مبحث افت سرمایه که در مقاله قبلی به آن اشاره شد؛ باید ۴۳ درصد سود کند تا به نقطه سر به سر برسد. اما به دست آوردن چنین سودی در بازار سهام، اصلاً کار آسانی نیست! کما اینکه بسیاری از معاملهگران پس از وقوع چنین وضعیتی، نوعی حالت تهاجمی نسبت به اهمیت تعیین استراتژی سرمایه در گردش بازار گرفته و گمان میکنند؛ باید با معاملات متوالی و افزایش حجم، اقدام به جبران افت سرمایه خود نمایند. چنین رویکردی، قطعاً منجر به نابودی کل دارایی این افراد خواهد شد. بنابراین عدم رعایت مدیریت ریسک، وصف حال معاملهگران بازنده و غیرمنطقی است که، بعید به نظر میرسد حضور بلند مدتی در بازار مالی داشته باشند! اگر در مثال فوق نتیجه معامله سودده باشد؛ سود هنگفتی نصیب سرمایه گذار «الف» خواهد شد اما، همانطور که قبلاً گفتیم؛ نباید صرف بدست آوردن سود بیشتر، سرمایه خود را به خطر بیندازیم. در ادامه میخواهیم، یک مثال معاملاتی با جزئیات کامل و رعایت چهارچوبهای کلی مدیریت سرمایه را، برای شما ذکر کنیم.
معاملهگری بر اساس تحلیل تکنیکال کلاسیک در بورس تهران به داد و ستد سهام میپردازد. با مشاهده یک سیگنال خرید مطمئن در نمودار قیمتی شرکت فولاد مبارکه اصفهان، این شخص وارد موقعیت خرید میشود.
همانگونه که در نمودار بالا مشاهده میکنید؛ قیمت با شکست نقطه تلاقی سطح مقاومتی و خط روند نزولی که، یکی از اهمیت تعیین استراتژی سرمایه در گردش بهترین سیگنالهای خرید در تحلیل نموداری میباشد؛ روند صعودی خود را تأیید کرده و یک موج افزایشی قدرتمند در حال شکل گیری است.این فرد افق سرمایه گذاری کوتاه مدتی داشته و بازه زمانی معاملات وی، حداکثر یک ماهه است. به اهمیت تعیین استراتژی سرمایه در گردش همین دلیل در محاسبات بازده مورد انتظار، مواردی نظیر سود نقدی، حق تقدم سهام و… را در نظر نمیگیرد. جدول زیر، جزئیات این موقعیت معاملاتی را نشان میدهد.
پس از مشخص شدن جزئیات ورود و خروج از معامله طبق نمودار سهم، حداکثر مقدار ریسک را طبق استراتژی مدیریت سرمایه معین نموده و به منظور تعیین حجم موقعیت معاملاتی مذکور، باید مقدار ریالی ضرر احتمالی را بر حاصل تفریق نقطه ورود تا حد ضرر تقسیم نماییم.
۹۲۳۰ = (۴۹۰-۴۲۵) ÷ ۰۰۰/۶۰۰
سپس بر اساس مقدار حجم بدست آمده، بازده و بقیه جزئیات معامله مشخص خواهند شد.در نتیجه مشاهده میکنیم که، با مدیریت حجم معاملات و تعیین نقاطه خروج بهینه، به سادگی میتوان ریسک را کنترل نموده و از بروز شرایط بحرانی در فرآیند معاملهگری خود، پیش گیری کنیم.در مقالات بعدی، به تشریح کامل مفاهیم حد سود و زیان و بهترین روشهای انتخاب نقاط خروج از بازار خواهیم پرداخت.
مدیریت جریان وجوه نقد
مدیریت جریان وجوه نقد در کسب و کارها، همان فرایند نظارت، تحلیل و بهینه سازی مقدار خالص وجوه ورودی منهای وجوه خروجی می باشد. جریان خالص وجوه نقد، معیاری مهم برای سلامت مالی کسب و کارها است.
اهمیت مدیریت جریان وجوه نقد
اگر کسب و کارتان بیش تر از درآمد خود خرج می کند، شما مشکل جریان وجوه نقد دارید.
وجود نقدینگی کافی همراه با مدیریت کارامد و فعالیت اقتصادی کار و اثر بخش، زمینه ی پیشرفت و رشد را در سازمان ها بهمراه دارد. بطور کلی نقدینگی از چهار منبع عمده تامین می شود. اولین منبع، فروش سهام سازمان و دوم٬ تبدیل دارایی های نقد شونده به وجه نقد که از طریق فروش یا اجاره و سوم٬ استقراض از منابع بانکی، مالکین سازمان و چهارم سود واقعی بدست آمده حاصل از فعالیت های عملیاتی سازمان.اهمیت تعیین استراتژی سرمایه در گردش
نکته ی مهم و کلیدی در مدیریت جریان وجوه نقد، توسعه و استفاده از استراتژی هایی است که جریان نقدینگی مناسب را برای سازمان شما حفظ می کند. یکی از کاربردی ترین استراتژی ها برای کسب و کار کوچک کردن چرخه تولید نقدینگی است. تغییر فرایند نقدشوندگی یا دوره وصول مطالبات یکی از روشهای کاربردی برای این منظور است.
نقش برنامه ریزی و بودجه بندی در مدیریت جریان وجوه نقد
کلیه سازمان ها اعم از تولیدی، بازرگانی، خدماتی و . جهت دستیابی به اهداف و آرمان های خود نیاز به برنامه ریزی دارند. برنامه ریزی سلسله اقداماتی است که سازمان را در جهت رسیدن به آینده ای که در نظر دارند نزدیک می کند و این برنامه ریزی باید بصورت اثربخش اجرا شود تا فرصت های آینده را شناسایی کرده و محدودیت ها و تهدیدها را تحت کنترل خود دراورد.
برنامه ریزی و بودجه بندی کوتاه مدت محرک فعالیت های عملیاتی هر سازمانی است. یکی از گام های برنامه ریزی کوتاه مدت، بودجه بندی است. در واقع بعد از تایید برنامه های جزیی، تخصیص منابع یکی از مهمترین مراحل محسوب می شود. در روند فرایند سازی بودجه، درامدها پیش بینی شده، اولویت ها تعیین و هزینه های اجرای هر فعالیت مشخص و در نهایت میزان مازاد یا کسری منابع برنامه ریزی می شوند.
شرکت گروه مشاوران مدیریت فرایند نگر هوشمند، با نگرش هوشمندانه و بهره مند از توان اجرایی و تخصصی، شما مدیران تصمیم گیر را در این زمینه همراهی می نماید.
۱۳ هدف و استراتژی گروه سرمایه گذاری مسکن برای ورود فعال به بازار مسکن
گروه سرمایه گذاری مسکن در راستای ورود به عرصه رونق پس از چندین سال دوره افول، اهداف و استراتژی های جدیدی را پیش بینی کرده است.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری بانک مسکن – هیبنا، روزبه ظهیری مدیرعامل گروه سرمایه مسکن که اخبرا بارها به برنامه های جدید گروه برای تولد دوباره و نوزایی شرکت اشاره کرده، «توسعه کمی» و «توسعه کیفی» را از اهداف گروه در جهت بازگشت و حرکت کردن در ریل اصلی فعالیت ها عنوان کرده است.
قطعا توسعه در هر سطحی نیازمند تعریف برنامه است؛ در همین زمینه استراتژی های گروه منطبق بر سیاست های کلی از پیش تعریف شده و با محوریت توسعه کمی و کیفی هدفگذاری شده است.
یکی از گام های مثبت گروه سرمایه گذاری مسکن، مثبت شدن سود تلفیقی این گروه طی دو سال گذشته بود که برای سهامداران این شرکت بسیار مهم است.
چشم انداز کلی گروه سرمایه گذاری مسکن پیشتاز شدن در بازار مسکن کشور و حضور اثرگذار در سایر بازارها در بستر ارزش های بنیادین است.
در عین حال گروه سرمایه گذاری مسکن هفت برنامه کلان و 6 استراتژی برای ارتقای جایگاه شرکت پیش بینی کرده که در بخش برنامه ها، پایدارسازی سودآوری و ارتقای بازدهی از محل فعالیت های گروه است.
توسعه فعالیت ها با هدف قرار گرفتن در فهرست 100 شرکت برتر ایران در افق 1400 را می توان دومین هدف کلان گروه سرمایه گذاری مسکن برشمرد. افزایش سطح پروژه های در دست ساخت و دستیابی به زیربنای بیش از 1500 هزار مترمربع در افق 1400، از دیگر اهداف گروه است.
رشد کیفیت ساخت مسکن جهت ارتقای کیفیت زندگی مشتریان را می توان از دیگر اهداف مورد تأکید گروه برشمرد به طوریکه به گفته مدیرعامل گروه سرمایه گذاری مسکن قرار است به زودی برای اولین بار گواهی تضمین کیفیت ساختمان در پروژه های انبوه سازی صادر و در اختیار مشتریان قرار گیرد.
بهینه سازی نظام تأمین مالی جهت ارتقای بازدهی سرمایه گذاری در پروژه ها، ارتقای سرمایه انسانی در سبد دارایی های شرکت و تعیین تکلیف دارایی ها و پروژه های راکد و نیمه فعال نیز در مجموع هفت برنامه کلان گروه سرمایه گذاری مسکن را شامل می شوند.
در کنار اهداف کلان نیز، 6 استراتژی برای گروه سرمایه گذاری مسکن تعریف شده است؛ به این ترتیب یکی از استراتژی های مهم گروه افزایش سهم گروه در اجرای پروژه های بازآفرینی شهری با هدف افزایش زیربنای در دست ساخت و استفاده از مزایا و مشوق های تعریف شده برای این بافت ها است.
اجرای پروژه های مشارکتی با هدف افزایش سرعت گردش دارایی ها به عنوان یکی از اولویت های گروه سرمایه گذاری مسکن تعریف شده است.
با توجه به تغییر رویکرد از سنتی سازی به صنعتی سازی و تأکید اسناد بالادستی صنعت بر این موضوع، گروه سرمایه گذاری مسکن در این زمینه گام برداشته و بکارگیری فناوری های نوین در ساخت و ساز به عنوان یکی از استراتژی های گروه در دستور کار قرار گرفته است.
با توجه اهمیت تعیین استراتژی سرمایه در گردش به اهمیت نیازسنجی جامعه هدف، میزان انطباق طراحی با نیازهای مشتری از دیگر استراتژی های گروه سرمایه گذاری مسکن خواهد بود.
گروه سرمایه گذاری مسکن در راستای افزایش ذخیره زمین برنامه توسعه همکاری با سازمان ها و مالکان زمین های بزرگ را در دستور کار خود قرار داده است.
همچنین بهبود ساختار عملیاتی و حاکمیتی گروه از طریق باز آرایی و استقرار فرایندها از دیگر استراتژی های گروه تعریف شده است.
ریسک – درآمد مربوط به استراتژی های آپشن
ریسک آپشن ها: امروزه به منظور دستیابی به حداکثر سود ممکن، کال ها و پوت ها به صورت ترکیبی مورد استفاده قرار می گیرند. به همین دلیل آشنایی با این استراتژی ها برای فعالین حوزه مالی اهمیت زیادی دارد. در ادامه چهار استراتژی مبنایی توضیح داده می شود:
خرید یک کال (Buying a Call)
این استراتژی مبنایی ترین استراتژی آپشن می باشد. این استراتژی ریسک نسبتا پایینی دارد، چرا که حداکثر میزان ریسک به اضافه پرداختی محدود می باشد که به منظور خرید کال پرداخت می شد؛ این در حالی است که میزان حداکثری درآمد به صورت بالقوه نامحدود می باشد. با این وجود احتمال اینکه این تجارت سودآور باشد، یک احتمال کاملا پایینی است. در حالت ریسک پایین فرض بر این است که کل هزینه آپشن یک درصد بسیار کوچکی از سرمایه تاجر باشد. ریسک کردن در مورد کل سرمایه در یک کال آپشن ریسک آن را زیاد می کند، چرا که در صورت منقضی شدن بدون ارزش آپشن، کل پول فرد از دست خواهد رفت.
خرید یک پوت (Buying a Put)
خرید یک پوت (خرید اختیار فروش) دومین استراتژی می باشد و ریسک نسبتا پایینی دارد، ولی در صورتیکه این تجارت انجام شود، دارای سود بالقوه زیادی خواهد بود. خرید یک پوت یک جایگزین مناسبی برای استراتژی ریسک دارتر فروش شورت دارایی می باشد. همچنین پوت می تواند برای هج کردن ریسک مربوط به کاهش ارزش پرتفوی به کار گرفته شود. ولی به دلیل اینکه شاخص های دارایی در طول زمان رشد پیدا می کند (به این معنا که میزان افزایش ارزش سهام در اغلب مواقع بیشتر از میزان کاهش ارزش آنها می باشد)، پروفایل ریسک – پاداش خریدار پوت محبوبیت کمتری نسبت به پروفایل ریسک – پاداش خریدار کال دارد.
نوشتن یک پوت (فروش اختیار فروش)
نوشتن پوت یک استراتژی مناسبی برای تاجران پیشرفته آپشن ها می باشد چرا که در سناریوی غربی، سهام مختص نویسنده پوت است (آنها ملزم به خرید سهام هستند)؛ این در حالی است که در بهترین سناریوی ممکن نویسنده کال اضافه ارزش آپشن را برای خودش نگه می دارد. بزرگترین ریسک مربوط به نوشتن پوت عبارت از این است که در صورتیکه نویسنده مقدار زیادی سهم داشته باشد، ممکن است هزینه زیادی را بابت آن پرداخت کند. پروفایل ریسک – پاداش مربوط به نوشتن پوت محبوبیت کمتری نسبت به خرید پوت یا کال دارد، چرا که حداکثر سود معادل اضافه ارزش دریافت شده می باشد ولی حداکثر زیان شامل مقادیری به مراتب بیشتر است. به همین دلیل گفته می شود که احتمال بدست آوردن سود بیشتر می باشد.
نوشتن یک کال
نوشتن کال دارای دو حالت پوشش داده شده و بدون پوشش می باشد. نوشتن کال پوشش داده شده یک استراتژی محبوب دیگری برای تاجران پیشرفته آپشن می باشد و معمولا برای ایجاد درآمد اضافی از یک پرتفوی بکار گرفته می شود. این مورد شامل نوشتن کال سهامی می باشد که در پرتفوی وجود دارند. نوشتن کال بدون پوشش یا عادی معمولا توسط تاجران ریسک پذیر و خبره آپشن مورد استفاده قرار می گیرد، چرا که پروفایل ریسک آن مشابه حالت فروش شورت در سهام می باشد. حداکثر سودی که می توان از نوشتن یک کال بدست آورد برابر با اضافه ارزش دریافت شده می باشد.
بزرگترین ریسکی که برای استراتژی کال پوشش داده شده وجود دارد، عبارت از “فراخوانده شدن” یا اجرا شدن آن می باشد. این در حالی است که در مورد نوشتن کال بدون پوشش، بیشترین ریسک ممکن از لحاظ نظری نامحدود است؛ این شرایط دقیقا همان حالتی است که در مورد فروش شورت وجود دارد.https://www.cnbc.com/
اسپریدهای آپشن ها
در اغلب مواقع تاجران یا سرمایه گذاران با استفاده از یک استراتژی اسپرید (Spread) آپشن ها را ترکیب می کنند و اقدام به خرید و فروش یک یا چند آپشن مختلف می کنند. اسپرید کردن یا گسترش دادن منجر به کاهش اضافه پرداختی می شود، چرا که اضافه ارزش آپشن فروخته شده از طریق اضافه ارزش آپشن های خریداری شده کاهش می یابد. علاوه بر این، پروفایل ریسک و سود مربوط به یک اسپرید دارای حداکثر میزان سود یا زیان بالقوه می باشد. می توان گفت که به منظور بهره مند شدن از تمامی اقدامات قیمتی پیشبینی شده (در حالت تقریبی) می توان اسپریدهایی را ایجاد کرد و این اسپریدها می توانند از حالت ساده تا حالت پیچیده متغیر باشند. هر یک از استراتژی های اسپرید همانند تمامی آپشنهای فردی می توانند مربوط به فروش یا خرید باشند.
دلایل مربوط به معامله کردن آپشن ها
سرمایه گذاران و تاجران هم به منظور هج کردن پوزیش های باز (برای مثال، خرید پوت ها برای هج کردن پوزیشن لانگ، یا خرید کال ها به منظور هج کردن پوزیشن شورت) یا به منظور سفته بازی کردن در مورد احتمالات مربوط به نوسانات قیمت دارایی مورد نظر از آپشن ها استفاده می کنند.
مهمترین مزین استفاده از آپشن ها عبارت از ویژگی اهرم (leverage) می باشد. این ویژگی باعث می شود که شما با مقدار پول کمتر بتوانید یک سری معاملاتی را انجام دهید که ارزش آنها چند برابر دارایی شما می باشد.https://markettaker.com
انتخاب کردن یک آپشن مناسب
در ادامه یک سری راهنماهایی بیان می شود که می تواند در انتخاب بهترین آپشن برای شما مفید باشد.
گاوی یا خرسی
آیا شما در سهام، یک بخش، یا یک بازار گسترده ای که می خواهید در آن معامله کنید، روحیه گاوی یا خرسی دارید؟ در صورتیکه یکی از روحیه ها را داشته باشید، آیا این حالت شما افراطی، متوسط یا محدود می باشد؟ مشخص کردن این مورد به شما کمک خواهد کرد تا بهترین استراتژی آپشن، بهترین قیمت استرایک و بهترین تاریخ سررسید را مشخص کنید.
نوسان
آیا بازار نوسانی است یا دارای حالت آرامتری است؟ در صورتیکه نوسان اعمال شده برای یک سهمی بیش از حد بالا نباشد (مثلا در حدود 20% باشد)، در این صورت خرید کال در مورد این سهم یک استراتژی مناسبی خواهد بود، چرا که این کال ها نسبتا ارزانتر می باشند.
قیمت استرایک و انقضاء
در صورتیکه شما یک حالت گاوی در مورد یک سهمی داشته باشید، خرید کال های پولی برای شما مناسب خواهد بود. فرض کنید که شما نمی خواهید بیش از 0.5 دلار را بابت هر کال آپشن صرف کنید و گزینه های در دسترس شما عبارت از یک کال دو ماهه با قیمت سررسید 49 دلاری باشد که باید 0.5 دلار برای آن بپردازید یا یک کال سه ماهه ای باشد که قیمت استرایک آن 50 دلار است و هزینه آن 0.47 دلار می باشد. شما گزینه دوم را انتخاب خواهید کرد، چرا که معتقد خواهید بود که قیمت استرایک بالاتر، بیشتر از مقدار کاهش ارزش ناشی از مقدار ماه های سررسید اضافی تر می باشد.
ارزش بازار (Market Cap) چیست و چه ارتباطی با قیمت دارد؟
شاید برای شما هم این سؤال پیش آمده باشد که منظور از «ارزش بازار» یا همان «Market Capitalization» چیست؟ در این مقاله به زبان ساده و با مثالهای کاربردی به توضیح این مفهوم مهم در بازارهای سرمایه میپردازیم.
تعریف ارزش بازار
ارزش بازار برابر است با اهمیت تعیین استراتژی سرمایه در گردش تعداد واحدهای یک سهام یا دارایی، ضرب در قیمت هر واحد از سهام یا دارایی.
به عنوان مثال اگر قیمت هر واحد بیت کوین ۱۰,۰۰۰ دلار باشد و تعداد بیت کوینهای در گردش ۱۷,۰۰۰,۰۰۰ میلیون باشد، ارزش بازار بیت کوین برابر است با ۱۰,۰۰۰ ضربدر ۱۷,۰۰۰,۰۰۰ که مساوی است با ۱۷۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ دلار یا به عبارتی ۱۷۰ میلیارد دلار.
در مورد سهام و داراییهای دیگر هم همین رابطه وجود دارد. به عنوان مثال اگر قیمت سهام یک شرکت ۱۰۰ تومان باشد و ۱ میلیون برگه سهم منتشر کرده باشد، مارکت کپ آن، برابر با ۱۰۰ میلیون تومان خواهد بود.
ارزش کل بازار یا همان مارکت کپ، تکنیکی ریاضی برای تعیین ارزش یک بازار است. برخلاف اهمیت تعیین استراتژی سرمایه در گردش عقیده بسیاری از مردم که فکر میکنند قیمت نمایانگر ارزش است، حقیقت چیز دیگری است.
به عنوان نمونه، در زمان نگارش این مقاله، قیمت هر واحد ریپل فقط ۰.۳۲ دلار است، اما قیمت هر واحد لایت کوین به حدود ۱۰۰ دلار میرسد. از آنجایی که تعداد واحدهای در گردش ریپل (XRP) بیش از ۴۲ میلیارد واحد است و لایت کوین فقط حدود ۶۲ میلیون واحد در گردش دارد، مارکت کپ ریپل بزرگتر است و در نتیجه ریپل در رده بالاتری نسبت به لایت کوین قرار میگیرد.
اگر یک سرمایهگذار تازهکار ارزش کل بازار را درک نکند، ممکن است فکر کند که لایت کوین بازار بزرگتری نسبت به ریپل دارد زیرا قیمت آن بیشتر است. اما همانطور که در عکس فوق میبینید، عرضه ریپل بسیار زیاد است و با توجه به این حجم از عرضه، طبیعتا نسبت به لایت کوین قیمت پایینتری دارد. پس قیمت یک دارایی نمیتواند معیاری در جهت تشخیص اعتبار و بزرگی بازار باشد.
هماکنون ارزهای دیجیتال زیادی وجود دارند که اهمیت تعیین استراتژی سرمایه در گردش به قیمت بیش از ۱۵۰۰ دلار میرسند اما نسبت به ارزی مثل لایت کوین که قیمتش فقط ۱۰۰ دلار است، در جایگاه بسیار پایینی قرار دارند. بنابراین مارکت کپ معیاری مهم در اعتبار و بزرگی یک بازار است و قیمت به تنهایی تعیین کننده نخواهد بود.
ارزش بازار چه چیزهایی را نشان میدهد؟
اگر چه شاید ارزش بازار فقط یک رقم معمولی به نظر برسد اما در خود اطلاعاتی را جای داده است که به سرمایهگذاران کمک شایانی میکند. مهمترین نکاتی که از ارزش بازار به دست میآید عبارتند از:
ریسک سرمایهگذاری
به طور کلی و از نظر تئوری، ارزش بازار با ریسک سرمایهگذاری رابطه معکوس دارد، یعنی هر چقدر که ارزش کل بازار یک دارایی بیشتر باشد، سرمایهگذاری در آن خطر کمتری را برای سرمایهگذاران به دنبال خواهد داشت.
در بازار بورس، سهام شرکتها به سه دسته «کم ارزش»، «ارزش متوسط»، و «پر ارزش»، تقسیم میشوند.
در بحث سهام شرکتهای با ارزش، سرمایهگذاران با خطرات کمتری در سرمایهگذاری مواجهاند. از طرف دیگر شرکتهای کم ارزش، خطرات بیشتری را متوجه سرمایهگذاران میکند، چرا که احتمال شکست چنین شرکتهایی بالاست. از طرف دیگر این شرکتها با اعطای مزایا و پاداشهای بیشتر، سرمایهگذاران را به سرمایهگذاری تشویق میکنند.
در بحث ارزهای دیجیتال هم همین موضوع صدق اهمیت تعیین استراتژی سرمایه در گردش میکند. سرمایهگذاری در بیت کوین از نظر تئوری ریسک کمتر در مقابل سرمایهگذاری در یک ارز دیجیتال گمنام دارد.
از سوی دیگر، پایین بودن ارزش کل یک سهام یا یک ارز دیجیتال به این معناست که آن دارایی برای افزایش قیمت به اندازه مثلا ۵۰% به حجم سرمایه کمتری در مقایسه با یک دارایی که حجم بازار بیشتری دارد، نیاز دارد.
به طور کلی میتوان گفت که هر چقدر مارکت کپ یک دارایی پایینتر باشد، ریسک بالاتری دارد اما در صورت صعودی شدن، معمولا سودآوری خیلی خوبی خواهد داشت. یادمان نرود که هر چقدر ریسک کمتر شود، پاداش هم کمتر خواهد شد.
توانایی دستکاری در بازار
یکی از جنبههای ارزش کل بازار، دستکاری های موجود در بازار است. بازارهای کم ارزش معمولاً بیشتر خود را در معرض دستکاری بازار قرار میدهند. فعالان سودجو ممکن است بتوانند با در اختیار گرفتن تعداد کافی از یک ارز، بازار آن را دستکاری نمایند. بر اساس کتابی نوشته «ادوین لفرور» که در سال ۱۹۲۳ منتشر شد، در سالهای ابتدایی بازارهای سهام، بسیاری از کسانی که در بازار فعالیت میکردند، توانستند از این کار، سود بسیار زیادی کسب کنند.
بررسی میزان اهمیت یک فناوری در بازار
میتوان پروژههایی با کاربردها و اهداف و تکنولوژیهای مشابه را پیدا کرده و با جمع کردن مقدار مارکت کپ آنها و مقایسه آن با کل سرمایه موجود در بازار، میزان اهمیت و سهم یک نوع تکنولوژی در این بازار را سنجید.
مثلا میتوان در بازار بورس، ارزش تمام شرکتهای فناوری موجود در بازار بورس را محاسبه کرد و میزان اهمیت این موضوع در بازار را درک کرد.
در بازار ارزهای دیجیتال هم مثلا میتوان با جمعآوری ارزش بازار ارزهای دیجیتالِ حریمخصوصی محور یا همان پرایوسی کوینها (مانند مورنو، دش، زی کش و ..)، کل حجم سرمایه موجود در این حوزه را بدست آورد و آن را با کل سرمایه موجود در بازار ارزهای دیجیتال مقایسه کرد و دید کلی نسبت به جایگاه و اهمیت پرایوسی کوینها کسب کرد.
سکههای مرده در ارزهای دیجیتال
در حوزه ارزهای دیجیتال، سکههای مرده یکی از فاکتورهای تعیینکننده در محاسبه ارزش کل بازار است. برخی از افراد کیف پول خود را گم میکنند و برخی نمیتوانند کیف پولهای نابودشده خود را بازیابی کنند. اشکالات سیستمی از دیگر عواملی هستند که باعث از بین رفتن سرمایههای یک فرد میشوند. از طرف دیگر هکرهای ممکن است اقدام به دزدیدن سرمایههای فعالان بازار کنند.
درواقع فرمول دقیقتر محاسبه مارکت کپ به شکل زیر است:
ارزش بازار = (تمام سکههای در گردش – سکههای مرده) * قیمت فعلی
متأسفانه روش کارآمدی برای محاسبه و تعیین میزان سکههای مرده وجود ندارد.
سخن پایانی
ابزارهای بسیاری در اختیار سرمایهگذاران قرار دارد که میتوانند برای دستیابی به اطلاعات از آنها بهره گیرند. ارزش بازار نیز یکی از همین ابزارهاست. این ابزار دورنمایی بلند مدت از این ارزها را برای سرمایهگذار روشن میکند. همانطور که گفتیم، مارکت کپ یکی از معیارهای اصلی در تعیین بزرگی و اعتبار یک بازار و دارایی است و نمیتوان فقط به قیمت اتکا کرد. با بررسی این معیار میتوان تصمیمات بهتری برای سرمایهگذاری گرفت.
دیدگاه شما