تمرین: همه ما میدانیم که صفاتی مانند انضباط، تمرکز، کنترل بر رفتار و یا صرف زمان برای کتاب خواندن و توسعه علم و تجربه، صفاتی فوقالعاده در مسیر توسعه فردی است. پس میدانیم برای تبدیل شدن به یک شخص موفق کافیست صفات وعادات رفتاری دریک شخصیت موفق را داشته باشیم و این مستلزم تعهدی بیپایان است. برای بهبود وتوسعه عادات رفتاری خود و پرهیز از شرایطی که باعث تحریک رفتارهای ناخودآگاه میشوند، نیاز است که یک روتین از رفتارهای تکرار شونده خود تهیه کنید. سپس عادات رفتاری خوب و بد خود را از هم تفکیک کرده و در ادامه با تاکید بر عادات رفتاری مفید مثل مدیتیشن و آمادهسازی در ابتدای روزمعاملاتی و نوشتن ژورنال در انتهای آن و البته حذف عادات رفتاری مضر و یا جایگزین کردن آنها با عادات مفیدتر، میتوانیم رفتار ناخودآگاه و پاسخهای رفتاری خود به محرکها را تحتکنترل خود درآورید.
روانشناسی معامله گری، از تعریف تا یادگیری
یکی از موضوعاتی که در معاملهگری اغلب نادیده گرفته میشود، اهمیت درک و شناخت روانشناسی معاملهگری است. حتما شما هم شنیدهاید که بسیاری از معاملهگران خبره توصیه میکنند: «حین انجام معاملات، احساسی تصمیمگیری نکنید.» اگرچه منطقا با این توصیه موافقیم، اما حقیقتا احساسات آدمی بسیار قدرتمند و پیچیده رفتارهای هیجانی معامله گران هستند، در نتیجه تسلط بر آنها نیازمند توجه، شناخت، پذیرش، صرف وقت، تمرین و پشتکار زیاد است.
فاکتورهایی چون داشتن تجربه، دانش، تسلط به تحلیل تکنیکال و فاندامنتال در موفقیت هر معاملهگر بسیار تاثیرگذار است؛ اما این درک، آگاهی و تسلط بر روانشناسی معاملهگری است که با ایجاد بینشی در ذهن معامله گر به شناسایی حرکات بازار می انجامد. لذا روانشناسی معامله گری در موفقیت یا شکست معامله گر نقشی تعیینکننده دارد.
معنی روانشناسی معامله گری دقیقا چیست؟
روانشناسی معامله گری (trading-psychology) به وضعیت ذهنی و احساسی معاملهگر اشاره دارد که در موفقیت و یا شکست وی تعیینکننده است. به بیان دیگر در فرآیند تصمیمگیری یک معاملهگر، تمامی مؤلفههای ذهنی و احساسی که نقشی تعیینکننده در موفقیت یا شکست معاملهگر دارند، در حوزه روانشناسی معاملهگری بررسی میشوند.
یادگیری مهارت روانشناسی معامله گری
بهخوبی میدانیم که بازارهای مالی به احساسات معاملهگر هیچ اهمیتی نمیدهند؛ اما حذف، نادیده گرفتن، کنترل یا مهار احساساتی که یک معاملهگر تجربه میکند، نیز غیرممکن است. ازاینرو معاملهگر میتواند با شناخت تمامی احساسات منفی و مثبت خود، درک معانی آنها و ثبت در ژورنال، تسلط بر احساساتش را یاد بگیرد، مادامی که بازار دچار نوسانات شدید میشود، احساساتش را مدیریت کرده و منطقی تصمیمگیری کند.
در این صورت معاملهگری که با ویژگیهای روانشناختی خود آشناست؛ با درک و شناخت نحوه صحیح پاسخدهی ذهنش به محرکها، احساساتی که به او دست میدهد و واکنشهایی که در عمل از وی بروز پیدا میکند، میتواند ساختار یک وضعیت ذهنی کنترلشده را برای خود بسازد. این وضعیت ذهنی کنترلشده یکی از مهمترین مهارتهای لازم برای بدل شدن به یک معاملهگر موفق است.
حوزههای مختلف روانشناسی معامله گری برای شناخت احساسات و عواطف
معاملهگر برای مطالعه وضعیت روانشناختی خود در راستای ایجاد شناخت و همچنین بهبود یا تغییر نقاط قوت و ضعف احساسی خویش، باید فرآیندهای ذهنی و واکنشهای احساسی خود را در چندین حوزه بررسی کند. این حوزههای روانشناختی عبارتند از:
1. ویژگیهای احساسی
ذات احساسات، در تمام انسانها یکسان است و الگوهای رفتاری بشری تا حد زیادی از یک جنس هستند. ماهیت این احساسات، حال چه خوب باشند چه بد، نجوایی درونی هستند که وضعیت روحی شما را بیان میکنند. با این حال شدت بروز این احساسات و غلبه آنها بر منطق، در هر شخص متفاوت و منحصربه فرد است. در این حوزه از روانشناسی معاملهگری، آنچه حائز اهمیت است سطح تأثیرپذیری و میزان کنترل شخص بر آن احساسات است.
تمرین: هر معاملهگری میتواند از طریق نوشتن ژورنال و ثبت اتفاقات و احساساتی که در پی آن اتفاق جاری شده و البته عکسالعملهای خود بدان احساسات و نتایج آنها، اقدام به شناخت نقاط ضعف و قوت احساسی خود نموده و برای بهبود و کنترل آنها برنامهریزی نماید. از منظر فنی، برای گرفتن کنترل تصمیمات از احساسات لحظهای، طراحی و استفاده از یک چکلیست در مراحل ورود، نگهداری و خروج از معاملات میتواند بسیار موثر باشد.
پس معاملهگر باید از انکار احساساتش دست کشیده و به سرچشمه و پیام آن احساسات گوش فرا دهد، درحالی که هرگز عنان تصمیمات خود را بهدست آن احساسات نسپرده و بر اساس منطق جاری در پلن معاملهگریاش تصمیمگیری نماید.
از آنجا که اغلب احساسات هیجانی در پس زیانهای بزرگ و یا صرفا ترس از زیان بروز میکنند، داشتن یک سیستم مدیریت ریسک کاربردی میتواند به ایجاد آرامش و کنترل بر احساسات هیجانی بسیار کاربردی باشد.
2. طرحهای ذهنی
باورها و ذهنیتهای عمیق هر شخص، در گذر از روابط، اتفاقات و طوفانهای احساسی، در طول زندگی وی شکل گرفته است. در واقع این باورها و طرحهای ذهنی، برآیند و نتیجهگیریهای فرد در پس اتفاقات و بروز شدیدترین احساساتی است که شخص آنها را تجربه کرده و حال غریزه او بهصورت خودکار این نتیجهگیری را به باقی اتفاقاتی که در آینده رخ میدهند تعمیم میدهد تا از قرارگرفتن دوباره در آن وضعیت جلوگیری کند. اینچنین طرحهای ذهنی، کنترل فرآیند تصمیمگیری را از منطق سلب میکنند.
تمرین: به افکار و گفتگوهای ذهنی خود توجه کنید. هرگاه عبارتی را بههمراه صفت "همیشه"، "همواره" یا "هرگز" به کار میبرید، از یک طرح ذهنی سخن میگویید، چرا که اتفاقات و رویدادهای زندگی یک شکل نیستند وچنین نتیجهگیریهای کلی، برآمده از طرحهای ذهنی شخص هستند.
عباراتی مانند "همیشه همه مرا ترک میکنند" یا "من همواره در اشتباهم" و یا "هرگز به کسی اعتماد نکن"، طرحهای ذهنی هستند که موجب بروز احساسات پر از ترس و تردید و در ادامه منجر به ایجاد اضطراب عملکردی در فرآیند معاملهگری میشوند. تمرین ساده است. کافیست از طرح ذهنی خود آگاه شوید، در آن تفکر کنید و سرچشمه آن را با موقعیتهای پیشامدهی جدید مقایسه کنید. گاهی آگاهی از یک ذهنیت اشتباه، میتواند تمام راهحل باشد. درک این موضوع که من کنترلی بر اتفاقات و پیشآمدهای نهفته در دل آینده ندارم و تلاش برای لمس آن حس درونی که "هرچه پیش آید من متعهدانه و دلیرانه با آن روبهرو میشوم"، نهتنها تاثیر طرحهای ذهنی را کمرنگ میکند، بلکه موجب بینشی عمیقتر در زندگی شخصی و فرآیند معاملهگری شده و متعاقبا منجر به ایجاد اعتمادبهنفس در فرد میگردد.
3. پاسخ به محرکها
ذهن هرکس به شکلی منحصربهفرد به اتفاقات و محرکها پاسخ میدهد و این پاسخگویی بهصورت خودکار توسط ناخوداگاه فرد انجام میگیرد. هرچند الگوها و عادات رفتاری، که بهدست ناخودآگاه کنترل میشوند، در روند زندگی شکل گرفتهاند و از ابتدا در ذات شخص وجود نداشتهاند، اما آنچه از طریق تکرار زیاد به دست ناخودآگاه سپرده شده است، بهسختی قابلتغییر بوده و قدرت بیشتری نسبت به خودآگاه و منطق دارد. پاسخگویی و واکنش به هر محرکی باید با بررسی و فیلتر منطق صورت گیرد و اغلب واکنشهای ناخودآگاه در این امر موجب خلل و تصمیمگیریهای غیرمنطقی میشوند.
تمرین: همه ما میدانیم که صفاتی مانند انضباط، تمرکز، کنترل بر رفتار و یا صرف زمان برای کتاب خواندن و توسعه علم و تجربه، صفاتی فوقالعاده در مسیر توسعه فردی است. پس میدانیم برای تبدیل شدن به یک شخص موفق کافیست صفات وعادات رفتاری دریک شخصیت موفق را داشته باشیم و این مستلزم تعهدی بیپایان است.
برای بهبود وتوسعه عادات رفتاری خود و پرهیز از شرایطی که باعث تحریک رفتارهای ناخودآگاه میشوند، نیاز است که یک روتین از رفتارهای تکرار شونده خود تهیه کنید. سپس عادات رفتاری خوب و بد خود را از هم تفکیک کرده و در ادامه با تاکید بر عادات رفتاری مفید مثل مدیتیشن و آمادهسازی در ابتدای روزمعاملاتی و نوشتن ژورنال در انتهای آن و البته حذف عادات رفتاری مضر و یا جایگزین کردن آنها با عادات مفیدتر، میتوانیم رفتار ناخودآگاه و پاسخهای رفتاری خود به محرکها را تحتکنترل خود درآورید.
4. سوگیری
در روند تصمیمگیری، تحلیل یا قضاوت یک موقعیت، نیاز است که با ذهنی بیطرف و دیدگاهی منطقی به موقعیت بنگریم. درصورت وجود ذهنیت قبلی به موضوع و سوگیری در نظرات ذهن، گرفتن یک تصمیم درست و قضاوتی بیطرف و متکی به منطق کاری سخت میباشد. چرا که ذهن سوگیریها را بهعنوان یک واقعیت و جزئی از منطق شخص ارزیابی میکند و تصمیمگیری را منطقی جلوه میدهد.
تمرین: برای گرفتن تصمیماتی مبتنی بر منطق عملی جاری در پلن معاملهگری ، نیاز است که نسبت به آنچه درصدد تحلیل و معامله آن هستیم بیطرفانه و بدون سوگیریهای ذهنی قضاوت کنیم. هرچند طبیعی است که فعالیتهای روزانه یک معاملهگر شامل تماشای رسانههای خبری-تحلیلی و همچنین گفتگو یا مشورت با همکاران میشود، اما باید در نظر داشت که در نهایت آنچه در برد و باخت شما تعیینکننده است اقدامات و تصمیمگیریهای تکرار شوندهای است که از منطق شما برمیآید. پس باید مواظب بود که به دادههای واردشده به ذهن، وزن گزافی داده نشود که بتواند روند تصمیمگیرهای منطقی ما راتحتتاثیر قراردهد.
در نتیجه ضروری است که تا حد امکان از دریافت تحلیلها و دیدگاههای غیرضروری دوری جوییده و در هنگام معاملهگری کاملا متکی به منطق برآمده از پلن معاملهگری خود باشید. در نهایت با پرداختن به این موضوع در ژورنال معاملهگری و ثبت نتیجه تاثیرگرفته از سوگیریهای ذهنی، نسبت به وجود آنها و تبعات حضورشان در تصمیمگیریهای خود آگاه گردید.
توجه به تمامی احساسات
در علم روانشناسی معامله گری بسیاری از احساسات و عواطفی که معاملهگران تجربه میکنند، مفید شناخته میشوند. بنابراین تمامی مطالبی که به حذف، انکار یا سرکوب احساسات و ذهن مربوط میشود را رد میکند. زیرا با نادیده گرفتن احساساتی چون عصبی بودن، ترس، طمع و. ضمن تحتالشعاع قرار گرفتن قدرت تصمیمگیری، به موفقیت معاملهگر نیز لطمه وارد خواهد شد. بنابراین با شناخت و توجه به تمامی احساسات دخیل در معامله گری، قبل از اینکه احساسات افسار معاملهگری را در دست گیرند، توسط معاملهگر شناسایی، درک و مهار می شوند.
رویکرد ما برای یادگیری مهارت روانشناسی معاملهگری چیست؟
تلاش داریم تا در سلسله مقالات روانشناسی معامله گری، مسیر توسعه فردی را برای معاملهگر هموار سازیم تا با کسب مهارت روانشناسی معاملهگری شانس موفقیت وی بالا رود؛ از این رو موارد زیر را دنبال خواهیم نمود:
• در قالب دانشنامه به سراغ اصطلاحات خاص و رایج این حوزه می رویم.
• به تمامی احساسات قوی و شدیدی که بر تصمیمگیری معامله گر تاثیرگذار است، میپردازیم.
• گذری بر سوگیریهای شناختی و نقاط کور ذهنی معامله گر خواهیم داشت.
• برای داشتن زندگی سالم در حوزه معاملهگری، راهنمای کابردی ارائه میکنیم.
• در توسعه فردی براساس اصولی ترین روش های روانشناسی، در جهت بهبود مهارتها و رویکردهای شخصی ، تمارینی عملیاتی و کاربردی ارائه می کنیم.
مقاله درک مالی رفتاری و قدرت جمع در حرکات بازار
درگیری بی وقفه بازار سهام در طول روز بین گاوها و خرس ها همان چیزی است که نهایتا صعود یا نزول بازار را رقم می زند. صرف نظر از سبک تحلیل یا سیستم مورد استفاده معامله گران، هدف اصلی از تلاش های تجاری همه معامله گران درک میزان کنترل گاوها یا خرس ها در بازه های زمانی مشخص و پیش بینی این مسئله است که کدام یک قدرت را در آینده دور یا نزدیک در دست می گیرد.
دانشی را که به طور خاص به جهت گیری های رفتاری انسانها در بازارهای مالی می پردازد مالی رفتاری گفته می شود. این دانش به بررسی فاکتورهایی مانند ترس، احساسات، خطاهای فکری و ذهنی، جهتگیری ها و سوگیری های رفتاری و … که در روندهای بازار تأثیرگذار است را بررسی میکند.
در این مقاله تمرکز ما روی حرکت جمعی یا همان حرکت گله ای می باشد و شما را با ریسک های این مدل از رفتارهای جمعی آشنا می کنیم. متأسفانه، تمایل طبیعی معامله گران به “دنبال رو جمع شدن” اغلب مانع از درک آن ها از میزان اهمیت کنترل گاو ها و خرس ها در حرکات بازار می شود. در اینجا قصد داریم نگاهی بیاندازیم به اینکه چگونه روانشناسی بازار و امور مالی رفتاری به صورت جمعی بازارهای صعودی و نزولی را به پیش می برد.
مطالب کلیدی این مبحث
◼ در حالی که معامله گران معمولاً خودشان را رفتارهای هیجانی معامله گران درجایگاه یک تصمیم گیرنده ی مستقل و بی غرض می بینند، اما همه آنها اغلب تحت تاثیر و وسوسه پنهانی روانشناسی جامع تر بازار قرار دارند.
◼ رفتار جمعی در بازارها از قرن ها قبل شناخته شده است، حباب های اقتصادی مختلف مانند حباب گل لاله معروف هلندی علت آن قدرت جمع بود. (مترجم: جنون گل لاله به دورهای در عصر طلایی هلند مابین سالهای ۱۶۳۴ تا سال ۱۶۳۷ میلادی گفته میشود که قیمت برای پیاز گل لاله که تازه معرفی شده بود به سطح فوقالعاده بالا افزایش پیدا کرد و سپس به طور ناگهانی سقوط کرد جنون گل لاله اولین حادثهٔ حباب اقتصادی و یکی از سه حباب اقتصادی بزرگ در تاریخ معاصر اروپا بهشمار میآید).
◼ رفتار گروهی (گله ای) می تواند باعث ایجاد خرید و فروش های زیاد و بی اساس در بازار شود که اغلب فاقد پشتوانه بنیادی درتوجیه حرکت قیمت هستند.
جنون جمعی در مالی رفتاری
بازار از یک نظر، جمع بی نظم افرادی است که تنها هدف مشترک آنها تعیین وضعیت اقتصادی آینده یا تشخیص تعادل قدرت بین خوش بین ها (گاوها) و بدبین ها (خرس ها) است و به این وسیله از معاملات انجام شده امروز که در آینده نتیجه می دهد سود کسب کنند. با این حال، مهم است که بفهمیم جمع متشکل از افراد مختلفی است که هر یک مستعد احساسات رقابتی و متضاد هستند. خوش بینی و بدبینی، امید و ترس همه این احساسات می تواند در یک معامله گر در زمان های مختلف یا در چندین معامله گر یا گروه به طور همزمان وجود داشته باشد.
در هرمعامله ای، هدف اصلی این است که مفهوم این احساسات آنی جمع را درک کنیم، در نتیجه روانشناسی جمعی بازار را ارزیابی کنیم.
کتاب مشهور چارلز مک کی با نام، “توهمات غیرعادی عموم و جنون جمعی”، شاید تنها کتابی است که بیشترین بحث را راجع به این پدیده دارد. از حباب گل لاله هلندی در قرن هفدهم گرفته تا بیشترین حباب های اقتصادی آن زمان را بررسی می کند.
و موضوع آن یک داستان آشنا است: بازار پایدار صعودی در برخی کالاها، ارز یا سهام باعث می شود که عموم مردم باور کنند که این روند پایانی ندارد. این تفکر خوش بینانه بقدری افزایش و گسترش پیدا می کند که تبدیل به نوعی سرخوشی بیش از حد و جنون در جمع می گردد، در حالی که وام دهندگان نیز هیزم به این آتش می ریزند.
سرانجام، ترس در سرمایه گذاران رخنه می کند چون بنظر آنها بازار به اندازه تصور اولیه قوی نیست. مطمعنا، هنگامی که ترس به وحشت فروش تبدیل می شود، بازار خود به خود فرو می ریزد، مارپیچی خطرناک ایجاد می کند که بازار را به نقطه ای کمتر از قبل از شروع شیدایی می رساند و بهبود آن سالها طول می کشد.
درک رفتار گله ای (گروهی) در مالی رفتاری
رفتار گله ای بیانگر رفتاریست که افراد در یک جمع بدون تفکر و بدون برنامه ریزی قبلی انجام می دهند و صرفا از عملکرد گروه تبعیت می کنند در اقتصاد چنین رفتاری بسیار دیده می شود. در این مواقع افراد معمولاً آرام و منطقی وقتی آشکار می شود که اطرافیانشان به طور جمعی در حال انجام رفتار خاصی هستند آنها نیز تحت تاثیر قرار می گیرند. کسانی که رفتار انسانی را بررسی می کنند، بارها دریافته اند که ترس از دست دادن فرصت برای گرفتن سود در افراد، بیشتر و ماندنی تر از ترس ضرر کردن است. در سطح بنیادی، این ترس جاماندن یا شکست زمانی که دوستان، اقوام و همسایگانشان سود کلان می برند، باعث وسوسه ی شدید انبوه مردم می شود.
ذاتاً، انسانها می خواهند بخشی از جامعه افرادی باشند که دارای هنجارهای مشترک فرهنگی و اقتصادی هستند. با این وجود، افراد هنوز هم فردیت خود را قدر می دانند و نسبت به رفاه خود حس مسئولیت دارند. گاهی اوقات معامله گران فریب رفتار توده را می خورند مثلا در بالاترین نقطه یک رالی صعودی اقدام به خرید می کنند و یا اینکه در پایین ترین نقطه بازار پیاده می شوند. امور مالی رفتاری این گونه حرکات را ناشی از گرایش طبیعی انسان به تأثیرپذیری از اجتماع می داند که علت آن ترس تنها ماندن یا ترس از دست دادن است.
یکی دیگر از عوامل محرک رفتار جمعی، تمایل ما به جستجوی رهبری است که بیان کننده میانگین نظر جمع باشد (چون فکر می کنیم اکثریت رفتار درستی دارند) یا در قالب چند نفر اصلی که بنظر می رسد به واسطه توانایی عجیب شان در پیش بینی آینده رفتار جمع را هدایت می کنند.
در زمان عدم اطمینان (و چه چیزی نامطمئن تر از انبوه انتخاب هایی که در عالم معامله گری روبه روی ماست)، ما به رهبری قدرتمند برای راهنمایی رفتارمان و ارائه الگوهایی برای دنبال کردن متکی هستیم. رهبرهای به ظاهر دانای کل بازار از نمونه مواردی هستند که ادعا می کنند به عنوان رهبر همه چیزدان جمع در همه حال ایستادگی می کنند، اما سرانجام که جزر و مد جنون خرید و فروش به پایان می رسد، زود تر از بقیه فرو می ریزند.
انتخاب راه درست
با توجه به قدرت غافلگیر کننده جمع و تمایل به ادامه روند برای مدت زمان طولانی، یک معامله گر منطقی با یک معما روبرو است: آیا آنها موج توده مردم را دنبال کنند یا از بازی جمع خارج شوند با این فرضیه که تصمیمات فردی و تحلیل هایشان بر جنون جمع پیروز خواهد شد؟ راه حل این مشکل در واقع کاملاً ساده است: وقتی نظرجمعی با تحلیل شما مطابقت پیدا کرد جمع را دنبال کنید، و وقتی نظر جمع برخلاف تحلیل شما شد، از بازار خارج شوید! هم پیروی از جمعیت و هم بیرون رفتن، چالش های منحصر به فرد خود را می طلبند.
خطرات دنبال رو جمع بودن
کلید موفقیت پایدار در معامله گری، ایجاد یک سیستم مستقل فردی است که ویژگی های مثبت تحلیل پژوهشی، غیرعاطفی ، عقلانی را با اجرای اصولی و منظم ارائه دهد. این انتخاب، به علاقه خاص هر معامله گر به نمودار و تحلیل تکنیکال بستگی خواهد داشت. اگر واقعیت بازار با اصول سیستم معامله گر هم سو باشد، برای او معامله به یک حرفه موفق و سودآور تبدیل می شود.
بنابراین موقعیت ایده آل برای هر معامله گر آن است که هماهنگی زیبا بین حرکت جمعی بازار و سیستم تحلیلی شخصی اش برای کسب سود ایجاد کند. یعنی زمانی که افکار عموم سیستم تحلیلی شما را تأیید کرده اند و احتمالاً همان موقعیتی است که بالاترین سود شما در کوتاه مدت بدست می آید.
اما با این حال در میان مدت و بلند مدت می تواند نابود کننده نیز باشد. زیرا با تأیید تحلیلش، معامله گر یک احساس کاذب امنیت پیدا می کند. سپس معامله گر با زیرکی و سرسختانه به خرد جمع می پیوندد، از سیستم فردی اش دور می شود و اعتبار زیادی به تصمیمات دیگران می دهد. به ناچار، زمانی پیش خواهد آمد که رفتار جمعی از جهتی که سیستم تحلیلی معامله گر ارائه می دهد، متفاوت می شود و این درست زمانی است که معامله گر باید توقف کند و پوزیشن معاملاتیش را ببندد. مثل همیشه، دور شدن از سیستم ممکن است برای مدتی مثمر ثمر باشد، اما در دراز مدت، این رویکرد فردی، منظم و تحلیلی است که بر پیروی کورکورانه از اطرافیان پیروز می شود.
حرکت مخالف جمع
یک معامله گر بهترین تصمیم ها را زمانی می گیرد که یک برنامه مکتوبی داشته باشند که دقیقاً شرایط ورود و خروج را مشخص کند. این شرایط ممکن است کاملا از خرد جمعی نشات گرفته شود و یا ممکن است بدون توجه به جهت حرکت جمع باشد. و مواقعی پیش می آید که سیستم معامله گر سیگنالی را صادر می کند که دقیقاً مخالف جهت حرکت جمع باشد. در این وضعیت اخیر است که یک معامله گر باید بسیار محتاط باشد.
تا حدی، جمع هرگز در کوتاه مدت اشتباه نمی کنند. محتاط بودن، یا داشتن تفکر خلاف جمع، استراتژی بسیار بهتری نسبت به تسلیم شدن در برابر ذهنیت لمینگی است (فراچارت: انگلیسی lemmings، لمینگ یا رفتار لمینگی اصطلاحی منتقدانه به سرمایه گذاری است که ذهنیتی به اصطلاح جوگیرانه دارد و بدون تحلیل شخصی اقدام به سرمایه گذاری می کند که اغلب منجر به ضرر می گردد)، به ویژه هنگامی که به نظر می رسد شور و نشاط غیر منطقی بازار را فرا گرفته است. خوش بینی شدید با اوج بازار همزمان است و بدبینی شدید در پایین ترین حد بازار عموما دیده می شود. نکته واضح این است که این افراط ها در بازار تنها پس از اتفاق افتادن قابل شناسایی است. به عبارت دیگر، ادراک ماموقع است.
معامله گر زیرک و دانا می داند که زمان فروش وقتی است که قیمت ها بسیار بالاتر از بنیاد است و زمان خرید وقتی است که قیمت ها بسیار پایین تر از حد منطقی است. خوشبینی شدید را باید در یک مسیر نزولی مشاهده کرد و بدبینی شدید باید در مسیر صعودی دیده شود، که برعکس طرز فکر جمع است.
وقتی جمع در جهتی حرکت می کند که مغایر با سیستم معامله گر است، بهترین تصمیم خارج شدن است! به عبارت دیگر، معامله گر باید چه با سود چه با ضرر خارج شود و در حاشیه منتظر بماند تا زمانی که سیگنال مثبتی دوباره توسط سیستم صادر شود.
ما نمی توانیم همه چیز را کنترل کنیم
اگرچه ضروری است، اما دقت زیاد در بازار نمی تواند شما را از همه چیز نجات دهد. مطالعات نشان داده است که سرمایه گذاران بیشتر تحت تأثیر رویدادهای جاری مانند اخبار بازار، رویدادهای سیاسی ، درآمد و غیره قرار دارند و سرمایه گذاری بلند مدت و بنیاد اقتصادی را نادیده می گیرند.
بعلاوه، اگر حرکتی در یک جهت شروع شود، با گذر زمان و شتاب گرفتن سرمایه گذاران بیشتری را جذب می کند. تأثیر چنین رفتار لمینگی در سالهای اخیر بیشتر شده است که دلیل آن انبوه اخبار هیجان انگیز مالی، اقتصادی و سایر مواردی است که حساسیت سرمایه گذاران محتاط را برمی انگیزاند. گسترش رسانه های اجتماعی به طور حتم بر روانشناسی سرمایه گذاران تأثیر می گذارد و باعث خلق این لمینگ می شود.
چند سوال متداول در رفتار جمعی
◼ روانشناسی توده و رفتار جمعی در بازارها به چه معناست؟
زمانی که به مردم حرص و ترس غلبه می کند این حس در بازار شیوع پیدا می کند و هم زمان واکنش های عجله ای و بیش از حد ممکن است رخ دهد که قیمت های واقعی را بهم می ریزد. به دلیل طمع، حباب های قیمتی حتی فراتر از بنیاد بالا می روند. و بخاطر ترس، فشار فروش می تواند به درازا بکشد و قیمت ها را تا جایی که ممکن است کاهش پیدا می کند.
◼ چگونه می شود از قربانی جنون جمع شدن جلوگیری کرد؟
بهترین راه این است که تصمیمات سرمایه گذاری را بر اساس معیارهای بی غرض و صحیح بگیرید و اجازه ندهید احساسات بر شما غلبه کنند. روش دیگر اتخاذ یک استراتژی خلاف گرایی است که طبق این استراتژی وقتی بقیه وحشت دارند خرید کنید – سهام را در حالی که همه “به حراج” گذاشته اند بردارید و وقتی سرخوشی به حباب تبدیل شد بفروشید. در پایان، این در ذات انسان است که بخشی از جمع باشد و برای همین مقاومت دربرابر تمایل به انحراف از برنامه سخت است. مشاوران سرمایه گذاری راه های خوبی برای دور نگه داشتن شما از دست زدن های بی مورد به سرمایه گذاری هایتان ارائه می دهند.
◼ آیا روانشناسی خرد جمعی در بازارها موضوع جدیدی است؟
خیر. “جنون جمع” در بازارها قرن ها قبل به اثبات رسیده ، و این حباب های سوداگرانه و شیدایی های بازار در طول تاریخ مشاهده شده است.
سخن آخر
تجسم کنید، آن لحظه ای را که یک فرصت مطمئن سود گرفتن را از دست داده اید، از لحاظ روانی سخت ترین و دردناک ترین وضعیتی است که در شغل معامله گری خود با آن روبرو خواهید شد. در واقع، حس سود از دست رفته بسیار بیشتر از ضرر کردن می تواند سخت باشد. این شاید پارادوکس نهایی معامله گری باشد، آنقدر که غریزه ذاتی انسان و تمایل او به همرنگ جماعت شدن وضعیتی است که بسیاری از معامله گران را به نابودی مالی کشانده است. هرگز با قدرت جمع مبارزه نکنید، اما همیشه از نحوه ارتباط تصمیمات شخصیتان به قدرت کسانی که اطرافتان هستند آگاه باشید.
انتشار : سایت فراچارت / مترجم: سمانه رحیمی / منبع: Investopedia
بخشی از اُفت شدید شاخص های بورسی مربوط به رفتار هیجانی معاملهگران است
مدیر روابط عمومی و امور بین الملل سازمان بورس و اوراق بهادار، تصریح کرد: بر اساس شواهد موجود و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان بازار سرمایه، بخشی از افت شدید قیمت سهام شرکتها و همچنین شاخ های بورسی به رفتار هیجانی معاملهگران و واکنش مضاعف آنها مربوط میشود..
به گزارش بااقتصاد، سیاوش وکیلی کارشناس بازارسرمایه و مدیر روابط عمومی و امور بین الملل سازمان بورس و اوراق بهادار در پاسخ به این پرسش که چرا سهامداران به یک اتفاق کوچک واکنش عمده نشان می دهند؟ بیان کرد: بیش واکنش در بازارهای مالی یک رفتار شناخته شده است، با توجه به حضور تعداد زیادی از اشخاص که با تصمیم گیری و رفتار خود می توانند، بر بازار و قیمت ها اثر گذار باشند، موضوع واکنش و رفتار القایی از اهمیت خاصی برخوردار است، بیش واکنشی یکی از ناهنجاری های قابل مشاهده در بازار سرمایه است که پیامدهای مخربی از جمله عدم کارایی بازار را به دنبال دارد و سبب ایجاد و القای جو منفی و مثبت کاذب بر روند کلی معاملات خواهد شد.
وی در ادامه افزود: بیش واکنش به معنای انجام رفتارهای هیجانی و سریع بر اساس تغییرات حادث شده در روند معاملاتی و قیمت هاست، که بر مبنای تحلیل و استراتژی معینی صورت نمی گیرد. بر اساس شواهد موجود و به اعتقاد بسیاری از کارشناسان بازار سرمایه، بخشی از افت شدید قیمت سهام شرکتها و همچنین شاخص های بورسی به رفتار هیجانی معاملهگران و موضوع واکنش مضاعف برمی گردد.
وکیلی تشریح کرد: عموما سهامداران و تازه واردها به بازار سرمایه بدون دریافت آموزش های لازم در عرصه معاملات حاضر می شوند، اما سهامداران باید بدانند رفتارهای هیجانی به دلیل داشتن ضعف در تحلیل بازار است و چیزی به جز ضرر و زیان در پی نخواهد داشت.
وی در ادامه افزود: توجه به تحلیل های تخصصی، عدم پیروی از شایعات، داشتن استراتژی معاملاتی و پیگیری اخبار از منابع معتبر از جمله راه های جلوگیری از این پدیده به شمار می رود و این موضوع بسیار مهم است، کنترل رفتار هیجانی هم می تواند به سرمایه گذاران و هم سیاست گذاران در عرصه بازار سهام کمک کند، تا با ایجاد کارایی لازم در سه سطح عملیاتی، اطلاعاتی و تخصیصی به سمت بازاری شفاف، منصفانه و کارا حرکت کنند.
مدیر روابط عمومی سازمان بورس در پاسخ به این پرسش که چرا سهامداران به اتفاقات منفی بیشتر از اتفاقات مثبت واکنش نشان می دهند؟ بیان کرد: این مورد فقط به کشور ما اختصاص ندارد، بلکه در تمام دنیا به همین صورت است که به کمک توسعه تکنولوژی و ارتباطات آدماها نسبت به موضوعات منفی بیشتر واکنش نشان می دهند.
وی گفت: در کل، اخبار منفی بیشتر برای مردم جذابیت دارد، این ماجرا فقط اختصاص به بورس و اقتصاد ندارد، بلکه در تمام ابعاد چه اجتماعی چه سیاسی به همین صورت است./ باشگاه خبرنگاران
دوره آموزش سواد هیجانی معامله گران – دوره اول شناخت هیجانات
تعداد احساساتی که بسیاری از ما تجربه میکنیم، در حد نتهای موسیقی محدود است.
نود درصد از معامله گران به دلیل انجام معاملات مبتنی بر ترس یا معاملات مبتنی بر تکانه (impulse) ضرر می کنند. آنها می ترسند که در زمان مناسب ورود کنند یا خیلی زود از معاملات خارج می شوند. معامله گر مبتنی برتکانه درگیر معامله انتقامی می شود و پول خوب را پشت سر بد می اندازد. آنچه شما به دنبال آن هستید معامله گری آگاهانه است که در آن تصمیمات مناسب تر و با کنترل احساسات خود می گیرید. بنابراین این سوال پیش میآید: «چگونه ذهن خود را برای عملکرد بالاتر در معاملات سازماندهی کنم؟ شناختها، رفتار و هیجان را تعیین میکنند ولی رفتار معیوب و هیجان منفی خود باعث تشدید شناختهای منفی، تحریف شده و ناکارآمد میشوند.به نظر شما آیا شناخت بر هیجان مقدم است یا هیجان بر شناخت؟ دراین دو دوره سواد هیجانی معامله گران تبیین خواهد شد. پس از گذراندن این دو دوره شما نه تنها در کنترل هیجانات خود توانمندتر خواهید شد بلکه معامله گر بهتری خواهید بود.به همین علت ما دو درس شناخت هیجانات و مدیریت هیجانات را به تفکیک در نظر گرفتیم.
درواقع هدف دوره سواد هیجانی معامله گران، ارتقا دادن هوشمندی هیجانی فرد است و آموزش اینکه چگونه ازین روش برای معاملات بهتر استفاده کند. هوش هیجانی شامل آگاه بودن از هیجانات و داشتن این توانایی است که هیجانات را قادر کنیم آگاهی بخش اقدام مناسب تر ما باشند. در واقع هوش هیجانی شامل تلفیق شناخت و هیجان است که این امر مستلزم آگاهی از تجربه هیجانی، ابراز مناسب هیجان، تأمل در خصوص هیجانات، تنظیم آنها و بطور کلی داشتن فراهیجان است؛و در نتیجه در صورت نیاز تغییر و تبدیل هیجانات است.
شیوه برگزاری
دوره به صورت آنلاین در پلتفرم اسکای روم حدود ؟؟؟ دقیقه در تاریخ ؟؟؟ برگزار خواهد شد.
اساتید دوره
خانم دکتر گلاره محقق دقیق
- مدیر و موسس مرکز مشاوره و خدمات کارآفرینی به شناخت
- مدیر “مشاوره آکادمی بست” اولین برند پزشکی هوشمند در آسیا و اروپا
- عضو مرکز تحقیقات علوم رفتارهای هیجانی معامله گران اعصاب گرجستان
- مشاور و تحلیلگر الگوهای رفتاری فردی و شغلی، سخنران رفتاری و مدیریتی
- مدرس دانشگاه های ایران در مقاطع کارشناسی ،ارشد، دکترا
- سخنران ، مدرس ، مشاور و تحلیلگر رفتاری در سازمان های دولتی و موسسات آموزش عالی
- رتبه دو آزمون دکتری
آقای دکتر سلمان یزدانی
مدرس این دوره سلمان یزدانی دانشجوی دکترای ریاضیات کاربردی با گرایش مالی و تحلیل گر تخصص بازار مشتقه (آتی و آپشن) می باشد. وی سالیان متمادی است به عنوان معامله گر حرفه ای در این بازار فعالیت دارد و همکار کارگزاری ها و مراکز معتبر مالی مختلفی در این زمینه بوده است که از آن جمله به مرکز مالی ایران، دانشگاه تهران، کارگزاری آگاه،کارگزاری حافظ، کارگزاری گنجینه سپهر، کارگزاری بانک پاسارگارد و توانا اشاره کرد و در حال حاضر مدیرعامل استارت آپ مشتقه ریسکاو است.
پشتیبانی دوره
مشاوره و پاسخ گویی به سوالات علمی دوره با اساتید دوره در پیامرسان ؟؟؟ و شناسه ؟؟؟ خواهد بود. ضمنا پشتیبانان فنی جی جهت حل مشکل فنی شما در زمان برگزاری دوره بهصورت انلاین پاسخگو شما خواهند بود.
اطلاعات پیش نیاز
انگیزه و اشتیاق به خودشناسی ؛ میزان مهارت خودشناسی فرد که اساس و پایه رشد و توسعه مهارت های فردی است و میزان نیاز به درک و تجربه تمامی رفتارهای هیجانی معامله گران حالات درونی که از مکانیسم شکل گیری آنها بی خبر هست.
مخاطب دوره
معامله گران ؛ مدیران و افرادی که علاقمند به شناخت و آشنایی با هیجانات خود هستند
کارآموزان این دوره به چه مهارت های مسلط میشوند
هیجانات اولیه و ثانویه خود را می شناسند و با افسانه های هیجانی و سطوح شناخت و خطاهای شناختی خود آشنا می شوند. و تاثیر افکار در هیجانات و تاثیر هیجانات بر افکار آگاه می شوند
روانشناسی بازار یکی از مهمترین مباحث در اقتصاد رفتاری است
اقتصاد رفتاری یک مبحث مطالعاتی میانرشتهای است که در آن محققان فاکتورهای مختلف را که در تصمیمگیریهای اقتصادی نقش دارند، مورد بررسی قرار میدهند.بسیاری از افراد اعتقاد دارند که احساسات، موتور محرکه اصلی تغییرات بازارهای مالی است و نوسانات و تغییرات احساسی یک سرمایهگذار همان چیزی است که به آن روانشناسی بازار گفته میشود. این بازار میتوان بورس سهام باشد یا هر بازار دیگری. به طور خلاصه احساسات بازار، آن حس کلی سرمایهگذاران و معاملهگران نسبت به تغییرات قیمت یک دارایی خاص است. اگر احساسات بازار مثبت بوده و همزمان قیمتها نیز در حال افزایش باشند، اصطلاحا به چنین شرایطی بازار مثبت و رو به بالا و بالعکس این موضوع بازار رو به پایین یا منفی گفته میشود.پس میتوان نتیجه گرفت که احساسات بازار مجموع و یا میانگین احساسات و عواطف تمام سرمایهگذاران و معاملهگرانی است که در یک بازار مالی خاص حضور دارند. درست مانند هر گروهی از افراد و در هر جامعهای، چه کوچک و چه بزرگ، یک فکر به صورت غالب و مسلط بین افراد آن جامعه وجود ندارد. بر طبق تئوریهای روانشناسی بازار، قیمت یک دارایی دائما در پاسخ به احساسات بازار میل به تغییر دارد و نکته مهم اینجاست که خود این احساسات بازار نیز ایستا نبوده و به صورت پویا در حال تغییر میباشند؛ اگر اینگونه نبود، انجام یک معامله بسیار سختتر میشد. در عمل و واقعیت، وقتی بازار در رشد است، اعتماد به نفس و عواطف معاملهگران در وضعیت خوبی قرار دارد. احساس مثبت بازار باعث افزایش تقاضا و کاهش عرضه شده و این افزایش تقاضا اوضاع روانی سرمایهگذاران را بهتر نیز میکند. به طور مشابه روند رو به پایین نیز همینگونه عمل میکند و در صورت سقوط بازار تقاضا کاهش و عرضه افزایش پیدا میکند.
احساسات در چرخههای بورس و سایر بازارهای مالی چگونه تغییر میکنند؟
روند رو به بالا
تمام بازارها درون یک چرخه از حرکات مثبت و منفی بوده و وقتی بازار در فاز و مرحله رشد و مثبت است، یک خوشبینی، اعتماد و حرص غالب در بین سرمایهگذاران به وجود میآید. این احساساتی که از آنها یاد شد، اصلیترین دلایل برای بالا بردن فعالیتهای خرید هستند. معمولا مشاهده کردن فعالیتهای چرخهای و برگشتپذیر در بازار بسیار معمول است؛ برای مثال همانطور که گفته شد احساسات بازار در هنگام رشد قیمتها مثبت است و همین موضوع باعث میشود که هیجان سرمایهگذاران بیشتر شده و بازار رشد بیشتری را تجربه کند. همانطور که میبینید این موضوعات کاملا به صورت دومینو و چرخهای باعث اتفاقات مشابه بعدی میشوند. گاهی اوقات یک حس قوی از اعتماد و حرص و طمع بازار را به طور کامل در بر میگیرد و باعث ایجاد حباب میشود. در چنین شرایطی سرمایهگذاران غیرمنطقی عمل کرده و بدون توجه به ارزش واقعی یک دارایی و صرفا به دلیل اعتقادشان به بالا رفتن قیمت آن، شروع به رفتارهای هیجانی معامله گران خرید میکنند. معاملهگران به دلیل شتاب تحولات بازار، حریص و بیش از حد هیجانزده میشوند و امید به سود کردن دارند. قیمت بعد از این وضعیت، بیش از حد رشد پیدا کرده و از ارزش واقعی خودش دور میشود؛ به همین دلیل این کار و فعالیت و خرید بیشتر در این وضعیت بالاترین ریسک اقتصادی را به همراه دارد. در برخی موارد قیمت یک سهام بدون نوسان حرکت میکند و دلیل این موضوع این است که به تدریج در حال فروخته شدن است. این وضعیت به عنوان مرحله توزیع (distribution) شناخته میشود؛ اما گاهی اوقات بازار مرحله توزیع خاصی ندارد و روند رو به پایین بلافاصله بعد از ترکیدن حباب قیمتی شروع میشود.
روند رو به پایین
وقتی بازار تغییر جهت داده و منفی میشود، آن حس سرخوشی و رضایت جای خودش را به نارضایتی و ترس میدهد. در چنین شرایطی معاملهگران نمیخواهند باور کنند که روند رو به بالا تمام شده است؛ اما قیمتها همچنان کاهش مییابند و احساسات بازار به تدریج منفی میشود. احساسات رایج در این وضعیت، اضطراب، انکار و ترس است. در این مقاله منظور از اضطراب، زمانی است که برای سرمایهگذاران این سوال پیش میآید که چرا قیمتها در حال کاهش هستند و همین موضوع آنها را وارد مرحله انکار میکند. درمرحله انکار سرمایهگذاران نمیخواهند داراییها و سهام خود را به فروش برسانند و دلایل آنها میتواند \” دیر شدن زمان فروش\” و یا باور به \”بازگشت دوباره بازار\” باشد. برخی معاملهگران در این وضعیت عمدا به دنبال اخبار خوب و مثبت هستند تا با این اخبار به خودشان دلداری دهند و زخمشان تسکین یابد! حال وقتی کاهش یافتن قیمتها ادامه پیدا میکند، موج فروش قدرتمندتر میشود. در این نقطه ترس و وحشت سرمایهگذاران را به مرحله تسلیم میرساند و در نزدیکی رسیدن قیمت به کف، اقدام به فروش میکنند. در نهایت بعد از اینکه نوسانات کاهش پیدا کرده و بازار به ثبات میرسد، روند رو به پایین متوقف میشود. معمولا بعد از این حالت، بازار یک حرکت بدون نوسان را تجربه کرده و بعد دوباره امید و خوشبینی بین سرمایهگذاران رواج پیدا میکند. این حرکات بدون نوسان بعد از اتمام روندها با عنوان مرحله انباشت (accumulation) نیز شناخته میشوند.
سرمایهگذاران چگونه از روانشناسی بازار بهره میبرند؟
با فرض اینکه تئوریهای روانشناسی بازار معتبر باشند، سرمایهگذاران میتوانند با استفاده از آن زمانهای بهتری را برای ورود به معامله و خروج از آن انتخاب کنند. به طور کلی اتخاذ استراتژی ضد تولید و یا ضد حمله در بازار بسیار معمول است؛ برای مثال وقتی بازار به طور کلی نا امید بوده و قیمتهای بسیار پایین هستند، بهترین فرصت برای یک خریدار به وجود میآید. در نتیجه بعضی از سرمایهگذاران و معاملهگران شروع به مطالعه احساسات بازار کرده تا تفاوتهای بین مراحل مختلف را در یک چرخه مشخص کنند. به طور ایدهآل این افراد باهوش در زمان ترس و وحشت که قیمتها پایین هستند، اقدام به خرید و در زمان حرص و خوشبینی شروع به فروش میکنند. نکته مهم اینجاست که انجام این کار به همین آسانیای که نوشته شده است نیست و گرفتن تصمیمات درست در بین سرمایهگذاران بسیار کمیاب است؛ برای مثال ممکن است یک تحلیلگر سطح حمایت را به اشتباه تشخیص داده و قیمتها حتی از آن نیز پایینتر بروند.
تحلیل تکنیکال و روانشناسی بورس
نگاه به گذشته نمودار قیمت و بررسی اتفاقات گذشته بازار و دیدن واکنش سرمایهگذاران به اتفاقات مختلف بسیار آسان است. تحلیل و آنالیز اطلاعات مربوط به آن زمان مشخص میکند که چه تصمیم و یا فعالیتی در گذشته سودآور بوده است. با این حال تشخیص تغییرات بازار با پیشروی آن سختتر شده و پیشبینی حرکت بعدی قیمتها غیرممکن میشود. در چنین شرایطی سرمایهگذاران و تحلیلگران بازار بورس از ابزارهای تحلیل تکنیکال برای پیشبینی روندهای بازار استفاده میکنند. شاید به نوعی بتوان گفت که اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال، ابزارهایی هستند که وضعیت روانی بازار را اندازهگیری میکنند؛ برای مثال اندیکاتور RSI (شاخص قدرت نسبی) شرایط خرید بیش از حد (و همچنین فروش از بیش از حد) را با توجه به مثبت بودن احساسات بازار اندارهگیری میکند. اندیکاتور MACD یک مثال دیگر از ابزارهایی است که برای شناسایی مراحل مختلف روانشناسی بازار در چرخههای مالی مورد استفاده قرار میگیرد. به طور خلاصه ارتباط بین خطوط آن، تغییرات ممنتوم بازار را مشخص میکند.
بیتکوین و روانشناسی بازار
بازار صعودی دیوانهکننده بیتکوین در سال 2017 یک مثال بارز از تاثیرات متقابل قیمت و روانشناسی بازار بر روی یکدیگر است. از ژانویه تا دسامبر همان سال قیمت بیتکوین با شیب فوقالعاده زیاد به 20 هزار دلار؛ یعنی بالاترین قیمت تمام دورانش، رسید و رفتارهای هیجانی معامله گران در نتیجه این رشد دیوانهوار، احساسات بازار بسیار مثبت شد. در چنین شرایطی هزاران سرمایهگذار جدید وارد بازار بیتکوین شدند و یک هیجان بسیار بالا در روند مثبت بیتکوین ایجاد کردند. طمع بسیار زیاد و خوشبینی افراطی قیمتها را بالاتر میبرد؛ تا اینکه رشد قیمت متوقف شد! چرخش روند در اواخر سال 2017 و اوایل 2018 شروع شد و تصحیح قیمتی باعث شد بسیاری از سرمایهگذاران تازهوارد ضررهای سنگینی متحمل شوند؛ اما حتی این روند رو به پایین باعث نشد که برخی از معاملهگران حس رضایت و اعتماد به نفس اشتباه خود را رها کنند و بیتکوینهای خود را نگه داشتند. در طی چند ماه احساسات و هیجانات بازار بسیار منفی شد و اعتماد به بازار بیتکوین به کمترین حد خودش رسید. اضطراب و ترس باعث شد که بسیاری از سرمایهگذارانی که در نزدیکی اوج قیمت بیتکوین خریداری کرده بودند، در نزدیکی کف قیمت آن را بفروشند و متحمل ضررهای بسیار زیادی گردیدند. بسیاری از مردم با وجود عدم تغییر در تکنولوژی و ماهیت بیتکوین نسبت به آن حس بدی پیدا کرده و سرخورده شدند.
تعصبات
تعصب یکی از الگوهای فکری است که باعث میشود بسیاری از افراد تصمیمات غیر منطقی بگیرند. این الگوها میتوانند بر روی شخص معاملهگر و یا کل بازار تاثیر بگذارند که در زیر چند مثال در این مورد آوردهایم:
تعصب تاییدی
میل به تایید بیش از حد اطلاعاتی که با اعتقادات شخصی خودمان همخوانی دارد؛ اما از آن طرف اطلاعات و نظرات مخالف را به شدت نادیده گرفته و یا محکوم میکنیم؛ برای مثال سرمایهگذاران ممکن است که در یک بازار رو به بالا تنها بر روی خبرهای خوب تمرکز کرده و اخبار بد و نشانههای بازگشت روند را نادیده بگیرند.
نفرت از ضرر
میل مشترک بین تمام انسان (اکثر آنها) این است که ترس از ضرر کردن در آنها بیشتر از لذت بردن از سود در آنهاست. به بیان دیگر دردی که در ضرر کردن وجود دارد، بسیار بیشتر از لذتی است که در سود کردن موجود است. این موضوع میتواند باعث شود که سرمایهگذاران فرصتهای خوب فروش در دوره انباشت را از دست بدهند.
اثر دارایی
این میل افرادی است که ارزش داراییهای خودشان را بالاتر از چیزی که هست میدانند و تنها دلیل این موضوع این است که آنها صاحب آن هستند؛ برای مثال فردی که چند ارز دیجیتال را دارد نسبت به کسی که ندارد، اعتقاد بیشتری به ارزش بالای آن دارد.
سخن پایانی
اکثر معاملهگران و سرمایهگذاران اعتقاد دارند که روانشناسی بر روی قیمتهای بازار و چرخههای آن تاثیر میگذارد. با این وجود مشخص است که فهمیدن و درک روانشناسی بازار به آن آسانی که فکر میکنید، نیست. بسیاری از سرمایهگذاران در تمیز دادن رفتارها و اعتقادات خودشان از احساسات بازار مشکل دارند. سرمایهگذاران باید علاوه بر فهمیدن و درک روانشناسی بازار، بر روی وضعیت روحی و روانی خودشان نیز تسلط کامل داشته باشند تا این موارد بر روی تصمیماتشان تاثیر نگذارد.
دیدگاه شما