نحوه ثروتمند شدن از طریق بازار سهام


ثروت جدیدی خلق نمی‌شود

حامد قدوسی، استادیار اقتصاد مالی در انستیتو فناوری استیونس به سیاستمداران هشدار می‌دهد که «رشد اسمی قیمت سهام را با رشد حقیقی اقتصاد اشتباه نگیرند و تصور نکنند که به‌اصطلاح کیک اقتصاد بزرگ شده است». او درباره تشویق مردم به سرمایه‌گذاری در بورس هم می‌گوید: «بدترین کاری که دولت می‌تواند بکند نشان دادن حمایت از بورس و القای این تصور است که دولت همیشه پشت شاخص بورس ایستاده است و مانع از افتادن آن می‌شود.»

ثروت جدیدی خلق نمی‌شود

حامد قدوسی، استادیار اقتصاد مالی در انستیتو فناوری استیونس به سیاستمداران هشدار می‌دهد که «رشد اسمی قیمت سهام را با رشد حقیقی اقتصاد اشتباه نگیرند و تصور نکنند که به‌اصطلاح کیک اقتصاد بزرگ شده است». او درباره تشویق مردم به سرمایه‌گذاری در بورس هم می‌گوید: «بدترین کاری که دولت می‌تواند بکند نشان دادن حمایت از بورس و القای این تصور است که دولت همیشه پشت شاخص بورس ایستاده است و مانع از افتادن آن می‌شود.»

بورس تهران در ماه‌های اخیر با اقبال بی‌سابقه‌ای مواجه شده و دولت نیز مرتباً مردم را تشویق می‌کند که به‌جای سرمایه‌گذاری در بازار ارز یا طلا، پس‌اندازهایشان را به بازار سرمایه وارد کنند. شواهد و آمارها نشان می‌دهد که با موج بزرگی از سهامدار شدن مردم ایران مواجهیم. به نظر شما آیا این تحول را می‌توان به‌عنوان یک نقطه عطف در اقتصاد ایران به‌حساب آورد؟ آیا -آن‌طور که مسوولان بورس می‌گویند- بازار سرمایه در ایران در حال عمق گرفتن است؟

در عین‌ حال که باید از این فرصت تاریخی برای گسترش بازار سرمایه در ایران استفاده کرد، ولی راستش من این‌قدر خوش‌بین نیستم یا باید بگویم نباید به این چیزی که هست راضی باشیم. در همه جای دنیا بخشی از سبد سرمایه‌گذاری خانوارها مستقیم یا غیرمستقیم در بورس است. این اتفاق چند نتیجه مثبت دارد: اولاً افراد را به اتفاقات و سیاست‌های اقتصادی حساس‌تر می‌کند چون نتیجه تصمیمات و سیاست‌ها را مستقیماً در ارزش سبد و دارایی خود می‌بینند. ثانیاً، ریسک‌های بخش حقیقی اقتصاد را از طریق مشارکت در بازار مالی بین آحاد جامعه پخش می‌کند و بالطبع هم به آنها پاداش بازده بالاتر می‌دهد و نهایتاً می‌تواند تامین مالی را برای برخی شرکت‌ها تا حدی آسان‌تر کند. ولی نکته اساسی این است که بین مشارکت و سرمایه‌گذاری افراد عادی در بازار مالی و «بورس‌بازی» آنان تفاوت بگذاریم. روند عمومی دنیا این بود که افراد به‌جای سرمایه‌گذاری مستقیم، از طریق نهادهای واسطه‌ای مثل صندوق‌های مبادله‌شده (ETF‌)‌، صندوق‌های شاخصی (Index Funds)، یا صندوق‌های مشترک (Mutual Funds) و امثال آن وارد بازار سهام شوند و خودشان مستقیماً وارد مدیریت سبد سرمایه‌گذاری و بدتر از آن تلاش برای بازده مازاد در بورس نشوند.

فراموش نکنیم که مبادلات سوداگرانه در بازار ثانویه به‌اصطلاح یک بازار با جمع صفر است، یعنی پس از کسر بازده کل بازار -که از عملکرد بخش حقیقی اقتصاد یعنی جریان نقدی شرکت‌ها می‌آید- دیگر مازاد اضافه‌ای در بازار نیست. در چنین بازاری امکان ندارد که «همه» بتوانند سود مازاد و فراتر از سود عادی و متوسط بازار بگیرند، چون سود مازاد یک عده به معنی سود کمتر عده دیگری است. در نتیجه بورس‌بازی افراد عادی جمعیت کشور فقط هدر دادن وقت و انرژی و سرمایه انسانی در این بازار خواهد بود.

پس جمع‌بندی من این است که گسترش مشارکت مردم در بازار مالی مفید ولی تشویق افراد عادی به خریدوفروش فعالانه و مدیریت سبد دارایی و بورس‌بازی کار اشتباهی است و تجربه دنیا هم نشان داده که راهش این نیست. جالب است دقت کنیم که مطالعات نشان می‌دهد اکثریت مطلق معامله‌گران خرد پس از یک دوره‌ای و با زیان از بازار خارج می‌شوند!

در سال‌های اخیر و طی رفتارهایی ادواری، صاحبان سرمایه در ایران هر چند وقت یک‌بار به یکی از بازارهای دارایی هجوم برده‌اند. گویی همواره در جست‌وجوی یافتن پناهگاهی تازه برای محافظت از سرمایه خود در برابر تهدیدهای تورمی و بی‌ارزش شدن پول ملی بوده‌اند. کدام تحولات و سیاست‌های اقتصادی به شکل‌گیری این موج‌های ادواری کمک کرده است؟

چند عامل. اولی رشد شدید نقدینگی، شوک‌های بازار نفت خام و شوک‌های تحریم و به‌تبع آنها ترس از تورم‌های بالا و جهش نرخ ارز است که باعث می‌شود ارزش پس‌اندازهای بدون ریسک (مثل حساب‌های پس‌انداز) در طول زمان با خطر مواجه شود. ثانیاً، مساله کمبود دارایی یا Asset Shortage که باعث می‌شود افراد نتوانند بدون وارد شدن در مسابقه سرمایه‌گذاری، با سهولت و با هزینه کم بخشی از پس‌انداز خود را مستقیماً در ابزارهای مالی سرمایه‌گذاری کنند که آنها را در مقابل تورم پوشش می‌دهد. مثلاً ما اگر اوراق متصل به تورم (Inflation-linked Bonds) به‌صورت فعال داشته باشیم، افراد می‌توانند مستقیماً این اوراق را بخرند و مطمئن باشند که مستقل از اینکه نرخ تورم چقدر است، سال آینده ارزش اسمی پول آنها حداقل به‌اندازه تورم و اندکی بیش از آن رشد کرده است. در غیاب ابزارهای گسترده و آسان، مردم مجبورند که با تلاش زیاد به دنبال معدود فرصت‌هایی بگردند که به نظر آنها فرصت‌های جذاب سرمایه‌گذاری هستند. عامل سوم هم ناکارایی بازارهای مالی و مقررات‌گذاری‌های اشتباه است که فرصت‌های آربیتراژ یا کسب سود ناگهانی می‌دهد و افراد را وسوسه می‌کند که در این بازارها وارد شوند. مثلاً برای سال‌ها شکل‌هایی از پیش‌فروش سکه چنین فرصتی را می‌داد یا زمانی پیش‌فروش خودرو حاوی سود بالایی بود. در یک محیط رقابتی و باز، اصولاً چنین فرصت‌هایی شکل نمی‌گیرد که مردم را هم تشویق به ورود به این مسابقه‌ها کند.

کمی هم از زاویه مردمی که می‌خواهند ارزش پول و سرمایه‌شان را حفظ کنند، به ماجرا نگاه کنیم. به هر حال در اقتصادی که نه امکان ایجاد و توسعه کسب‌وکارهای خرد به‌سادگی فراهم است، نه می‌توان پول را در بانک سپرده‌گذاری کرد و بهره بانکی معقولی دریافت کرد؛ و حفظ ارزش پول در بازارهای موازی مثل ارز هم در یکی دو سال اخیر با دشواری‌های زیاد و مانع‌تراشی‌های امنیتی مواجه شده، چه گزینه واقع‌بینانه دیگری برای حفظ ارزش پول وجود دارد؟ به این مردم چه توصیه‌ای می‌توان کرد؟

بسیار سوال خوبی است. در واقع در این بحث هیچ ایرادی در سطح خرد و فردی به مردم وارد نیست، چون همان‌طور که گفتید متاسفانه با بسته شدن راه سرمایه‌گذاری مولد در خیلی حوزه‌ها و نگرانی از تورم بالا، مردم مجبورند که به دنبال راهی برای حفظ ارزش دارایی‌شان باشند و نگرانی‌شان کاملاً قابل درک و فهم است. منتها وظیفه ما هم این است که تذکر بدهیم که در یک بازار محدود و با جمع ثابت، همه افراد جامعه نمی‌توانند این کار را بکنند، مگر اینکه بازار این‌قدر وسیع و در دسترس شود که همه افراد بتوانند بخشی از پس‌اندازشان را در آن سرمایه‌گذاری کنند (همان کاری که در دنیا اتفاق افتاده است). پس اگر می‌خواهیم به مردم کمک کنیم، باید قوانین را اصلاح کنیم که عرضه سهام در بازار اولیه خیلی گسترده‌تر از الان باشد و دارایی‌های موجود بتواند پاسخ تقاضای سرمایه‌گذاری ریسکی جامعه را بدهد. در این بحث، توجه به تفاوت بازده فعال (Active) و منفعل (Passive) خیلی مهم می‌شود. موضعی که من از آن دفاع می‌کنم، سهیم کردن اکثریت جامعه در سرمایه‌گذاری «منفعل و بلندمدت» در بازار دارایی است. این روش نه‌تنها پس‌انداز آنها را در طول زمان رشد می‌دهد و تا حد خوبی در مقابل تورم و شوک‌های ارزی محافظت می‌کند، بلکه خودشان را هم درگیر رقابت‌ها و استرس‌های بیهوده نمی‌کند. سرمایه‌گذاری فعال (مثلاً چیزی که نوسان‌گیری نامیده می‌شود) ممکن است یک عده خیلی معدودی - خصوصاً مدیران صندوق‌ها- را پولدار کند ولی در کلان کارکردی ندارد چون به لحاظ ریاضی و اقتصادی هیچ راهی وجود ندارد که «همه از میانگین عملکرد کل بازار بالاتر باشند». به این خاطر نباید دچار مغلطه تعمیم خرد به کلان شد و سودهای ناشی نحوه ثروتمند شدن از طریق بازار سهام از مدیریت فعال را به کل جامعه تعمیم داد و این توهم را ایجاد کرد که همه می‌توانند این‌قدر سود کنند.

ثروتمند شدن در ایران طی سال‌های اخیر یا از طریق بهره‌مندی از رانت ممکن شده یا از طریق سوار شدن بر امواج تورم. احساس برنده بودنی که افراد از این سواری تورمی به دست می‌آورند البته قابل توجه است، اما واقعیت این است که در این مسیر خلق ثروت واقعی رخ نمی‌دهد. کسانی (از جمله شما) تاکید دارند که رشد و افزایش عمق بازار سهام کمکی به تامین مالی تولید نمی‌کند. با توجه به نامساعد بودن نحوه ثروتمند شدن از طریق بازار سهام پیش‌بینی محیط کسب‌وکار ایران و رکود حاکم بر بخش تولید، آیا این جابه‌جایی عظیم سرمایه در اقتصاد ایران می‌تواند به تضعیف بیشتر بخش مولد اقتصاد بینجامد؟

بله، بنده همواره بر چند واقعیت ساده تاکید کرده‌ام هر چند شنیدن آنها برای عده‌ای خوشایند نیست. واقعیت اول این است که بازار سهام چه در ایران و چه در کشورهای دیگر نقش بسیار اندکی در تامین مالی بنگاه‌ها دارد. عمده تامین مالی بنگاه‌ها از مسیر بازار بدهی (در کشورهای بازارمحور) یا نظام بانکی (در کشورهای بانک‌محور) است. به نظرم این یک خطای کلیدی در ذهنیت سیاستمداران ما بوده که عبارت «بازارمحور» را با «بازار سهام» خلط کرده‌اند. در حالی که حتی در کشورهای به‌اصطلاح بازارمحور (مثل آمریکا)، مسیر اصلی تامین مالی بنگاه‌ها بازار بدهی و اوراق قرضه است و نقش بازار سهام برای تامین مالی بسیار اندک است. در واقع باید تاکید کنیم که «بازار سرمایه» خیلی اعم‌تر از «بازار سهام» است و متاسفانه بخش خیلی مهم «بازار بدهی» آن در کشور ما تقریباً مفقود و بسیار کوچک است.

نکته دوم که قبلاً هم اشاره کردم، ماهیت جمع صفر مبادلات در بازار ثانویه است که در آن به‌واسطه مبادلات مازاد یا ثروت جدید چندانی خلق نمی‌شود و هرچه هست، مازادی است که در بخش حقیقی تولید شده و از طریق سود سهام یا افزایش قیمت سهام به سهامداران می‌رسد و در کل بازار توزیع می‌شود. متاسفانه چند عامل مثل انتظارات تورمی بالا، برخی پدیده‌های مالیه رفتاری و نیز اطلاعات نامتقارن و تاثیر آن روی قیمت‌گذاری سهام، گاهی باعث نحوه ثروتمند شدن از طریق بازار سهام رشد قیمت اسمی سهام می‌شود و به اشتباه افراد را به این جمع‌بندی می‌رساند که انگار در داخل بورس ثروت جدیدی خلق شده است. در حالی که بازار ثانویه بورس خودش منبع خلق ثروت نیست و صرفاً آیینه‌ای است که ارزش بخش حقیقی را منعکس می‌کند (ضمناً اشاره کنیم که به خاطر مقررات محدودکننده قانون تجارت ایران، حتی بازار اولیه هم -برخلاف تصور عده‌ای- چندان منبع تامین مالی برای شرکت‌ها نیست). اینها هشدارهای مهمی است که باید به سیاستمداران داد که رشد اسمی قیمت سهام را با رشد حقیقی اقتصاد اشتباه نگیرند و تصور نکنند که به‌اصطلاح کیک اقتصاد بزرگ شده است.

دولتمردان در تشویق‌هایی که برای دعوت مردم به سرمایه‌گذاری در بورس انجام می‌دهند روی این تاکید می‌کنند که می‌خواهند مردم را از منافع بازار سهام برخوردار کنند، اما غالباً از ریسک موجود در این بازار حرفی نمی‌زنند. به نظر می‌رسد برای بسیاری از سرمایه‌گذاران خرد، ورود به این بازار نوعی بخت‌آزمایی تضمین‌شده (از سوی دولت) به حساب می‌آید. با توجه به اینکه در میان‌مدت یا بلندمدت این ریسک قطعاً خود را در بازار نشان خواهد داد؛ تبعات سرخوردگی ناشی از متضرر شدن در برابر این ریسک را چه می‌دانید؟

نکته خیلی مهمی است. ما نحوه ثروتمند شدن از طریق بازار سهام همیشه بحث اقتصاد مالی را با تاکید بر این نکته آغاز می‌کنیم که بازده بالا میوه پذیرفتن ریسک بالاست وگرنه در غیاب ریسک، بازده حقیقی تعادلی بازار بسیار اندک -و در روزگار فعلی نزدیک به صفر- خواهد بود. این هشدار را باید به مردم داد که سرمایه‌گذاری در بورس همه جای دنیا بسیار پرریسک است و هیچ تضمینی نیست که دارایی آنها یک‌شبه با افت شدید مواجه نشود. بدترین کاری هم که دولت می‌تواند بکند نشان دادن حمایت از بورس و القای این تصور است که دولت همیشه پشت شاخص بورس ایستاده است و مانع از افتادن آن می‌شود. افت و خیز شاخص بورس امری طبیعی است چون این شاخص چشم‌انداز آینده اقتصاد را منعکس می‌کند و مرتب با رسیدن اخبار و اطلاعات جدید خودش را به‌روز می‌کند. باید دقت کرد که تجربه منفی که در موسسات مالی-اعتباری رخ داد دوباره تکرار نشود وگرنه هزینه ثروتمند شدن یک عده از جیب آحاد جامعه - خصوصاً اقشار محروم که به این بازارها دسترسی ندارند- داده خواهد شد.

شما از توصیف «بورس‌بازی» استفاده و تاکید کردید که تشویق افراد عادی به خرید و فروش و مدیریت سبد سرمایه کار اشتباهی است. اما این دقیقاً اتفاقی است که در بازار سرمایه ایران در حال رخ دادن است. دوستی نقل می‌کرد که در زمان مراجعه به پزشک، هنگامی که در حال شرح وضعیت بیماری خود بوده، پزشک به‌جای گوش دادن به شرح حال او، همزمان از طریق اینترنت مشغول بررسی و خرید و فروش سهام بوده است. از این‌گونه تجربه‌ها در مشاغل دیگر هم مشاهده شده و حتی کسانی از شغل روزمره خود استعفا کرده یا ابزار کارشان را فروخته‌اند تا «وارد بورس شوند». خوب است کمی بیشتر در این باره صحبت کنیم که چرا ورود افراد عادی به خرید و فروش سهام اشتباه است و چه تبعاتی خواهد داشت؟

شما با همین داستانی که تعریف کردید لب مطلبی را که می‌خواستم بگویم به‌خوبی بیان کردید. از همین مثال برای تبیین آن چیزی که در اقتصاد به آن «رقابت بی‌حاصل» (Wasteful Competition) می‌گوییم، استفاده می‌کنیم. برخلاف رقابت‌های کلاسیک (مثلاً بهبود کیفیت یا کاهش قیمت)، ما نوعی از رقابت بر سر تقسیم منابع ثابت را داریم که در ادبیات انتخاب عمومی در مورد آن مفصل بحث شده است. در این رقابت‌ها انرژی و تخصص و وقت افراد به‌جای اینکه صرف کار اصلی خودشان و خلق مازاد جدید برای جامعه باشد، صرف درگیر شدن در رقابت برای گرفتن سهم بزرگ‌تری از یک کیک با اندازه ثابت است. در نتیجه تلاش هر نفر، نتیجه تلاش فرد دیگر را خنثی می‌کند و در کلان قضیه جامعه نه‌تنها فایده‌ای از این تلاش‌ها نمی‌برد، بلکه بخشی از بهره‌وری حقیقی منابع انسانی و فنی‌اش را هم از دست می‌دهد.

حالا این جنبه کلان قضیه بود ولی قضیه کلی جنبه روانی هم دارد. بازار دارایی -بنا به ماهیتش- بسیار پرتلاطم است چون مرتب دارد آخرین اطلاعات را پردازش و در قیمت‌ها منعکس می‌کند. درگیر شدن افراد در نوسانات روزمره قیمت سهام، میزان زیادی استرس اضافه به زندگی آنان وارد می‌کند. در حالی ‌که کسی که مثلاً سهامش را از طریق یک صندوق و به‌صورت بلندمدت و حرفه‌ای مدیریت می‌کند، فقط نتیجه عملکرد صندوق را هر از چندی (مثلاً در پایان سال) بررسی می‌کند و خودش را در معرض ریسک دائمی قرار نمی‌دهد. نکته نهایی هم اینکه مدیریت درست ریسک‌های بازار سهام نیازمند دانش تخصصی، دسترسی به داده‌های کافی و نیز امکان بهره‌گیری از برخی ابزارهای مالی است که لزوماً در دسترس افراد عادی نیست. در نتیجه مدیریت شخصی پورتفولیو ممکن است باعث تخصیص‌های ناکارا و تحمیل ریسک‌های اضافه به افراد شود.

با این مقدمات است که من مشارکت افراد را از طریق نهادهای واسط مالی - و نه فعالیت مستقیم در بازار سهام- توصیه می‌کنم.

همان‌طور که اشاره کردید، تجربه پرهزینه موسسات مالی-اعتباری غیرمجاز که با تحمیل تورم به کل جامعه به‌ویژه دهک‌های کم‌درآمد به پایان رسید، پیش چشم ماست. پیش‌تر هم کسانی درباره احتمال تکرار این تجربه در بورس هشدار داده‌اند. به نظر شما چه شباهت‌هایی میان این دو تجربه وجود دارد؟

اصل شباهت‌شان این است که واقعیت «بده-بستان بین ریسک و بازده» را برای جامعه پنهان می‌کند و مردم تصور می‌کنند که به حمایت دولت می‌توانند سودهای بالا به دست بیاورند بدون اینکه در زیان و نحوه ثروتمند شدن از طریق بازار سهام شکست آن شریک باشند! این پدیده اگر جا بیفتد بسیار خطرناک و پرهزینه است. افراد را به سودهای بالای بدون زحمت -ولی در واقعیت از جیب اقشار ضعیف- عادت می‌دهد و دولت را هم به‌جای تمرکز روی کار و وظیفه اصلی خودش، تبدیل به نگهبان دارایی‌های ریسکی بقیه می‌کند نحوه ثروتمند شدن از طریق بازار سهام و البته می‌دانیم که دولت این هزینه‌ها را از جیب خودش نمی‌دهد بلکه نهایتاً از جیب جامعه پرداخت می‌کند.

حالا اگر این واقعیات را نگوییم، مردم (خصوصاً اقشار ضعیف و کم‌درآمد) ممکن است اندک پس‌انداز و دارایی خود را وارد بورس کنند بدون اینکه توجه کنند که ممکن است بخش مهمی از آن را از دست بدهند. این اتفاق -متاسفانه- برای خانوارها می‌تواند خیلی پرهزینه باشد. مثلاً باعث شود که خودرو یا طلا یا حتی سرپناه خود را بفروشند و راهی بازار سهام کنند و در صورت افت قیمت، همان پس‌انداز مطمئن خودشان را که از قبل آن مطلوبیت مصرفی هم دریافت می‌کردند از دست بدهند.

پیشنهاد رییس سازمان بورس؛ یک تا دو متر خانه بخرید|جزئیات خرید متری ملک در بورس

به گفته رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار، با راه‌اندازی صندوق‌های املاک و مستغلات وارد فاز جدیدی شده‌ایم که می‌توان با بهره‌گیری از این ابزار از دارایی‌های غیرمولد در اختیار بانک‌ها، دستگاه‌های دولتی و بخش خصوصی به درستی و در راستای مولدسازی استفاده کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دیارمیرزا به نقل از سنا، مجید عشقی در آیین رونمایی از نخستین صندوق املاک و مستغلات که صبح امروز، شنبه، ۲۱ آبان ماه در محل سازمان بورس برگزار شد با بیان اینکه یکی از سیاست‌های سازمان بورس، افزایش سرمایه‌گذاری غیر مستقیم بوده است، اظهار کرد: همواره تلاش کرده‌ایم تا از طریق سرمایه‌گذاری غیرمستقیم، سرمایه‌گذاران را تشویق به سرمایه‌گذاری کنیم تا این نوع سرمایه‌گذاری، جایگزین سرمایه‌گذاری مستقیم شود.

رئیس سازمان بورس ادامه داد: در ادامه راه‌اندازی صندوق‌های اهرمی، سال گذشته، صندوق تضمین اصل سرمایه راه‌اندازی شد. اکنون نیز با تلاش همکاران سازمان بورس و استقبال صندوق بازنشستگی یک ابزار جدید در صنعت املاک طراحی شد و به تصویب رسید.

او با بیان اینکه حوزه مسکن از جمله حوزه‌هایی است که در بازار سرمایه مغفول مانده، تصریح کرد: اگرچه بازار مسکن از جمله بزرگ‌ترین بازارهای کشور است، اما تاکنون ۴۴ شرکت در این حوزه در بورس پذیرش شدند و بخشی از مصالح ساختمانی هم در بورس کالا پذیرش شده است.

عشقی با اشاره به اینکه در بازار سرمایه نقطه تلاقی، در زمینه املاک و مستغلات نداشتیم، خاطرنشان کرد: صندوق املاک و مستغلات، اقدام متفاوتی است که می‌تواند در بحث جذب سرمایه‌گذاران جذاب و کارا باشد.

به گفته این مقام ارشد، با توجه به افزایش قیمت‌ها در بازار مسکن، کسی که بخواهد در این بازار سرمایه‌گذاری کند نیاز به سرمایه هنگفت دارد؛ اما در صندوق سرمایه‌گذاری نحوه ثروتمند شدن از طریق بازار سهام املاک، سرمایه‌گذار با هر مبلغی می‌تواند در این بازار سرمایه‌گذاری کند و از سود این بازار بهره ببرد، همچنین می‌تواند به‌مرور سرمایه خود را افزایش دهد.

او با اشاره به فروش متری ملک در این دست از صندوق‌های سرمایه‌گذاری اذعان کرد: در صندوق املاک و مستغلات، از طریق فروش نحوه ثروتمند شدن از طریق بازار سهام متری مسکن شخصی که نمی‌تواند یک ملک ۸۰ متری را خریداری کند، با اندک سرمایه خود بتواند یک تا دو متر یا متراژ کمتر خریداری کند.

رئیس سازمان بورس با تاکید بر این نکته که بخش بانکی از جمله بخش‌هایی است که می‌تواند با استفاده از این ابزار برای افزایش نقدشوندگی دارایی‌های راکد خود استفاده کند، عنوان کرد: با راه‌اندازی صندوق‌های املاک و مستغلات وارد فاز جدیدی شده‌ایم که می‌توان با بهره‌گیری از این ابزار از دارایی‌های غیرمولد در اختیار بانک‌ها، دستگاه‌های دولتی و بخش خصوصی به درستی و در راستای مولدسازی استفاده کرد.

او موضوع نقدشوندگی را به عنوان یکی از برنامه‌های اصلی صندوق املاک و مستغلات معرفی کرد و ادامه داد: این ابزار می‌تواند ابزاری جذاب در بازار باشد و در قدم‌های بعدی بانک‌ها و دیگر دستگاه‌ها که از املاک‌های بزرگ برخوردارند می‌توانند از این ابزار استفاده کنند.

مسکن، بورس و رانده‌شدگان به حاشیه‌ها

فروش مسکن متری دربورس,بازار سرمایه

طی روزهای اخیر و پس از انتقادات دامنه‌داری که در خصوص راهبردهای دولت در حوزه مسکن شکل گرفت، اعلام شد، فروش متری مسکن از طریق بورس، آغاز شده و از این پس ایرانیان با هر سطح توانایی مالی می‌توانند در این حوزه سرمایه‌گذاری کرده و به تدریج صاحب مسکن شوند. در ظاهر وقتی یک فرد با این خبر روبه‌رو می‌شود، تصور می‌کند برنامه‌ریزی‌هایی صورت گرفته تا ایرانیان بتوانند با استفاده از ظرفیت بازار سرمایه به صورت تدریجی صاحب مسکن شوند. یعنی امروز به اندازه ۲متر مسکن، سهام از بورس تهیه کنند. بعد این عدد را به ۵ و ۱۰متر برسانند و در نهایت طی چند سال به ۷۰، ۸۰ متر و بیشتر برسند. اما این تنها ظاهر قضیه است در بطن موضوع باید ببینیم که چه می‌گذرد.

۱) نخستین بحث مهم، اطمینان سرمایه‌گذاران برای حضور در بازار سرمایه است، می‌گویند یک اتومبیل برای فعالیت مناسب و ایجاد اعتماد همه بخش‌های آن باید مانند زنجیره‌ای به هم پیوسته کار کنند. این واقعیت را در خصوص همه بخش‌ها و ساختارهای اقتصادی می‌توان در نظر گرفت، برای اینکه افکار عمومی به بازار سرمایه اعتماد کنند و سرمایه‌های خود را راهی این بازار کنند، قبل از هر چیز باید اعتماد وجود داشته باشد. آیا بازار سرمایه ایران طی سال‌های گذشته توانسته است یک چنین اعتمادی را ایجاد کند. هنوز مردم از یاد نبرده‌اند که طی سال‌های گذشته تا چه اندازه مسوولان رده‌بالای کشور، مردم را تشویق کردند تا س رمایه‌های خود را راهی بازار سرمایه کنند. مردم هم با هدف حل مشکلات اقتصادی کشور و کسب سود قانونی، سرمایه‌های خرد خود را راهی بازار سرمایه کردند. اما نتیجه این اعتماد عمومی به بازار سرمایه، از دست رفتن بخش قابل توجهی از سرمایه‌های خرد مردم به نفع کارتل‌های سوداگر و حقوقی‌های دارای نفوذ شد. این روند به اندازه‌ای خسارت‌بار بود که فردی که مثلا ۱۰۰میلیون تومان از دارایی خود را وارد بازار سرمایه کرده بود، حدود ۸۵ تا ۹۰ درصد از دارایی‌های خود را از دست داد. با یک چنین تجربه‌ای چطور می‌توان دوباره به مردم گفت که پول خود را راهی بازار سرمایه کرده و سهام مسکن بخرند.

۲) موضوع مهم بعدی، وضعیت کلی اقتصاد کشور و تاثیر آن بر کنشگری اقتصادی مردم است. اقتصاد ایران در وضعیتی قرار دارد که تحریم‌ها، هر روز از ارزش پول ملی کشور می‌کاهد. نرخ ارز مدام در دالان صعودی قرار می‌گیرد و مردم نگران از دست رفتن دارایی‌های ریالی خود هستند. نه فقط در حوزه سرمایه‌گذاری بلکه مردم برای گذران زندگی عادی خود هم با دشواری‌هایی مواجهند. در این شرایط مردم به سمت بازارهایی حرکت می‌کنند که بتوانند از دارایی‌های خود صیانت کنند. بازارهای ارزی، سکه، خودرو و. بیشتر در تیررس توجه مردم قرار می‌گیرند و بازار مسکن و بازار نحوه ثروتمند شدن از طریق بازار سهام سرمایه کمتر مورد توجه مردم قرار دارد. باید قبول کرد مسکن با توجه به سرمایه‌گذاری عظیمی که نیاز دارد، بیشتر مورد توجه اقشار ثروتمند جامعه قرار دارد. اما بازار سرمایه از زمره بازارهایی است که مردم کمتر توجهی به آن دارند. بخشی از این عدم توجه به تجربیات قبلی بازمی‌گردد و بخشی دیگر نیز به عدم مهارت مردم در ورود به این بازارها.

۳) مساله بعدی، تاثیر رخدادهای اخیر در تصمیمات اقتصادی مردم است. بازار سرمایه بدون تردید از جمله بازارهای نوین مالی و اقتصادی است. اما در شرایطی که اینترنت کشور قطع است، پلتفرم‌های خارجی مسدود و محدود شده‌اند و دسترسی مردم به ابزارهای نوین ارتباطی محدود شده، چگونه می‌توان توقع داشت که مردم به ساختار اقتصادی کشور اطمینان کنند و دارایی نقدی خود را وارد بازار سرمایه کنند تا ۲الی ۳متر ملک خریداری کنند. آیا این دارایی‌ها بیمه می‌شود؟ اگر فردا روز باز هم حقوقی‌های با نفوذ با دارایی مردم بازی کردند و بورس را عرصه تاخت و تاز خود قرار دادند، چه کسی زیان مردم را جبران می‌کند؟ این پرسش‌ها و پرسش‌های دیگر در این خصوص مطرح هستند که هنوز پاسخی به آنها داده نشده است.

۴) ممکن است، این ابهام برای برخی ایجاد شود که با یک چنین واقعیت‌هایی، عرضه ملک در بازار سرمایه به نفع چه کسانی است؟ معتقدم مانند بسیاری از تصمیمات دیگر، این تصمیم برای سود بیشتر کارتل‌های بزرگ بانکی و ابرسرمایه‌داران خصولتی ایران اجرایی می‌شود. بانک‌ها در ایران سال‌هاست که از وظایف بنیادین خود فاصله گرفته و در نقش یک بنگاهدار عمل می‌کنند. این تصمیم مسیری است که کار بانک‌ها را برای سرمایه‌گذاری در ملک راحت می‌کند. از سوی دیگر کارتل‌های بزرگ مالی و خصولتی‌ها هم می‌توانند دارایی‌های خود را به سمت این حوزه سوق دهند و از آن بهره‌های فراوان ببرند.در واقع سودها میان بازیگران بزرگ اقتصادی تقسیم می‌شود. در این میان مشخص نیست، تکلیف مردمی که نه به بورس اعتماد دارند که دارایی‌های خرد خود را برای خرید سهام مسکن به آن وارد کنند، نه آنقدر پول دارند که اقدام به خرید خانه کنند و نه اساسا امکان پرداخت اجاره‌خانه‌های نجومی را دارند چه خواهد شد؟ آیا باید به این مردم گفت شما به حاشیه رانده می‌شوید چون پول هنگفت برای خرید ملک در شهرها و کلان‌شهرها را ندارید؛ به حاشیه رانده می‌شوید چون نمی‌توانید اجاره‌بهای نجومی املاک در تهران و کلان‌شهرها را بپردازید. آیا این رانده‌شدگان از متن به حاشیه حق ندارند مطالبات خود را فریاد بزنند؟

درآمد باورنکردنی من با انواع انگور

من برای رسیدن به درآمد بالا و ثروتمند شدن کاری را انجام دادم که عاشق آن بودم وقتی شغل یا کسب و کار جدیدی را آغاز می‌کنید، باید با تمام وجود بخواهید که موفق شوید مقاله زیر نحوه ثروتمند شدن از طریق بازار سهام درباره محصولاتی می باشد که من کسب و کار خود را با آنها شروع کردم لطفا آن را با دقت مطالعه فرمایید.

درآمد باورنکردنی من با انواع انگور

من برای رسیدن به درآمد بالا و ثروتمند شدن کاری را انجام دادم که عاشق آن بودم وقتی شغل یا کسب و کار جدیدی را آغاز می‌کنید، نحوه ثروتمند شدن از طریق بازار سهام باید با تمام وجود بخواهید که موفق شوید مقاله زیر درباره محصولاتی می باشد که من کسب و کار خود را با آنها شروع کردم لطفا آن را با دقت مطالعه فرمایید.

انگور یاقوتی

یکی از گرانترین و با ارزشترین میوه هایی که در جهان شناخته شده است، انگور یاقوتی می باشد خواص این انگورها بسیار زیاد بوده و در موارد درمانی زیادی استفاده می گردد، همچنین به رنگهای مختلفی چون قرمز، سیاه، بنفش و سبز هستند که طعم بسیار لذیذی هم دارند.

سابقه ی تولید این انگورها به سال 1995 بر می گردد، برخی از کشاورزان ژاپنی تصمیم به خلق انگور درشت تر قرمز گرفتند، در نتیجه پیشنهادات خود را به مرکز تحقیقات ارائه داده و تعداد 400 تاک را به طور آزمایشی کاشتند.

از 400 تاک کاشته شده 4 تاک، انگور عسگری و قرمز تولید کردند که از بین آنها تنها یک تاک بهترین نتیجه ی دلخواه را داشت، شاید برای ما عجیب باشد اما برای کشاورزان امری طبیعی بود زیرا آنها در حال آزمون و خطا بودند و پس از 14 سال توانستند آن انگور قرمزی را که می خواستند را به بازار عرضه کنند.

8-1

انگور شاهانی

قیمت این نمونه انگور شاهانی با توجه به کیفیت دانه های آن مشخص می گردد و وزن هر کدام از این محصولات بالاتر از دیگر نمونه های انگور بوده و به علت طعم منحصر به فردی که این نمونه دارا است از طرفداران بیشتری در بازار برخوردار می باشد.

انگور که در سفره های ایرانی از جایگاه بالایی برخوردار است در مدلهای متنوعی مورد استفاده قرار می گیرد به طور مثال میوه انگور در مهمانیها برای پذیرایی استفاده می شود یا برای صرف صبحانه و عصرانه در کنار پنیر محلی قرار داده می شود.

از این نوع انگور محصولات متنوعی به دست می آید به طور مثال شیره انگور از طرفداران بالایی برخوردار است و بازار خرید و فروش پر رونقی دارد یکی دیگر از مشتقات این نوع انگور سرکه آن می باشد که از کیفیت بالایی برخوردار بوده و برای ساخت انواع ترشی ها مورد استفاده قرار می گیرد.

8-2

انگور قرمز

امروزه بازار میوه های تابستانی در داخل کشور رنگ و روی متفاوتی به خود گرفته و بخش عمده ای از بازار میوه جات را تصاحب کرده است، در این میان بازار خرید انگور قرمز با قیمت مناسب از کشاورز در استانهای بزرگ کشور نظیر تهران با توجه به ویژگیهای خاص و منحصر به فرد این محصولات رونق بسیاری دارد.

در این مقاله قصد معرفی محصول انگور سیاه و یکی از مشتقات آن یعنی کشمش سیاه را داریم و در انتها نیز به نحو خرید عمده با قیمت به صرفه برای مشتریان و عرضه کنندگان عمده این محصولات اشاره خواهیم کرد.

انگور قرمز از خانواده میوه های تابستانی و یکی از انواع انگور بشمار می رود، که از نظر فنی توت هستند و به شیوه خوشه ای رشد می کنند. انگورهای قرمز مانند بسیاری دیگر از مدلهای انگور در دو نوع هسته دار و بی هسته عرضه می شوند، تفاوت عمده میان این دو نوع محصول در اندازه آنهاست که معمولا انگورهای دانه دار اندازه بزرگتری نسبت به همتای بی دانه خود دارند.

کشورهای فقیر درخواست غرامت کردند

کشورهای فقیر درخواست غرامت کردند

کشورهای فقیر از کشورهای ثروتمند برای خسارت های ناشی ازتغییرات آب و هوایی درخواست غرامت کردند.

به گزارش راشاتودی، سران کشورهای در حال توسعه کشورهای توسعه یافته و ثروتمند و صنعت جهانی انرژی را به تشدید بحران تغییرات آب و هوایی متهم کرده و خواستار آن شدند که این کشورها به خاطر آسیب‌هایی که زده‌اند غرامت بپردازند.

آنها می‌گویند در حالی که شرکت‌های نفتی و گازی سودهای خوبی می‌برند، جزیره‌های کوچک به خاطر افزایش سطح آب در طوفان‌ها نابود می‌شوند.

گاستون برون، نخست‌وزیر آنتی‌گوآ و باربودا، طی سخنانی در اجلاس آب و هوایی COP ۲۷ در مصر گفت: شرکت‌های نفتی و گازی در مجموع روزانه ۳ میلیارد دلار سود می‌کنند و این در شرایطی است که زمین در حال سوختن است.

وی تأکید کرد: وقت آن رسیده که این شرکت‌ها ملزم شوند که مالیات بر کربن بدهند و این پول منبعی برای تأمین زیان‌ها و خسارت‌ها ناشی از این اتفاق شود.

به گزارش مهر ، کشورهای فقیر با اشاره به دو رویی کشورهای ثروتمند، در حالی که همین کشورها بیشترین آلایندگی در جهان ایجاد می‌کنند و در عین حال خود را مدعی مقابله با آلایندگی نشان می‌دهند، می‌گویند این کشورها باید به خاطر خشکسالی و سیل‌هایی که در نتیجه تغییرات آب و هوایی ایجاد می‌شود، به کشورهای ضعیف و در حال توسعه غرامت بپردازند.

فیلیپ دیویس، نخست‌وزیر باهاماس، طی سخنانی گفت: من به اینجا نیامده‌ام تا از شما بخواهم که مردم کشور من را آن گونه که من دوست دارم، دوست داشته باشید. من از شما می‌پرسم که چقدر هزینه خواهد داشت که شاهد تبدیل شدن میلیون‌ها پناهنده به خاطر تغییرات آب و هوایی به ده‌ها میلیون نفر باشیم و این مسئله چقدر فشار اقتصادی و سیاسی به نظام‌ها در جهان وارد خواهد آورد.

ماکیسال، رئیس‌جمهور سنگال هم اعلام کرد که کشورش نمی‌تواند به این زودی‌ها استفاده از سوخت فسیلی را کنار بگذارد، اما در عین حال گفت که کشورهای در حال توسعه در آفریقا نیاز دارند تا برای وفق دادن خود با شرایط آب و هوایی کنونی که در حال بدتر شدن است، از کشورهای ثروتمند کمک مالی دریافت کند.

وی گفت: پرواضح است که ما هم طرفدار کاهش آلایندگی گازهای گلخانه‌ای هستیم اما ما در آفریقا نمی‌توانیم قبول کنیم که منافع حیاتی ما نادیده گرفته شود.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.