کتاب قورباغه ات را قورت بده
کتاب قورباغه ات را قورت بده اثر برایان تریسی، شامل توصیههای عملی بسیاری است که به شما کمک میکند از تنبلی جلوگیری کنید و در زمان کمتر کارهای بیشتری انجام دهید.
برایان تریسی بهترین ایدهها و بینشهای مدیریت زمان را با هم در ۲۱ مرحله عملی و سریع ترکیب کرده است. هر فصل کتاب قورباغهات را قورت بده (Eat That Frog) شامل تمرینات خاصی است که شما میتوانید از آنها استفاده کنید تا توصیههای تریسی را به سرعت اجرا کنید. و نتایج آنها را به چشم خود ببینید. کتاب قورباغه ات را قورت بده به شما نشان میدهد چطور در حرفهتان سریعتر پیش بروید.
یخشی از مقدمه کتاب قورباغه ات را قورت بده
یک فرد با تواناییهای متوسط که عادت مشخص کردن اولویتهای خویش و هر چه سریعتر به انجام رساندن مهمترین آنها را در خود ایجاد میکند، از نابغهای که زیاد حرف میزند و ایدههای عالی مطرح میکند، اما کم عمل میکند، به سرعت پیشی خواهد گرفت.
ضربالمثلی قدیمی میگوید: اگر اولین کاری که هر روز صبح باید انجام دهید، خوردن یک قورباغه زنده است، میتوانید باقی روز را با این آسایش خاطر سپری کنید. زیرا بدترین چیزی که ممکن بود به سرتان بیاید، از سر گذرانده اید.
قورباغه شما، همان بزرگترین و مهمترین کار شماست. آن کاری که اگر همین حالا انجامش ندهید، همین طور انجام آن را به تعویق میاندازید. و به قول معروف دستتان به آن کار نمیرود. این کار همچنین کاری است که احتمالاً بزرگ ترین تاثیر مثبت را بر زندگی شما خواهد داشت.
درباره کتاب قورباغهات را قورت بده
در کتاب قورباغه ات را قورت بده برایان تریسی به شما میگوید که چطور با کارهای ساده و تغییر عادتهایتان تبدیل به یک فرد موفق در مدیریت زمان شوید. او به شما میگوید باید چه کارهایی انجام دهید که البته مهمترین آنها خوردن زشتترین و چاقترین قورباغه است.
مشخصات کتاب
نویسنده: برایان تریسی
مترجمان: فرزانه پورفرزین
تعداد صفحات: ۱۳۶
قطع: شومیز
نوع جلد: رقعی
نوع کاغذ: تحریر
نوبت چاپ: سوم، ۱۳۹۹
شابک: ۹۷۸۶۲۲۹۹۸۵۴۳۴
قیمت: ۶۵ هزار تومان
ناشر: انتشارات آثار برات
Eat That Frog!: 21 Great Ways to Stop Procrastinating and Get More Done in Less Time
آموزش تحلیل تکنیکال و بورس
چنگال اندروز (Andrew’s Pitchfork) یکی از روش های کاربردی و عملی در تحلیل تکنیکال بورس و بازارهای مالی می باشد که با استفاده از آن نقاط بازگشتی بازار پیش بینی میشود. اقای دکتر اندروز معتقد بودند که خطوط کلاسیک روندها پیش بینی قابل استنادی از آینده سهم به ما نمیدهد؛ به همین خاطر روی توسعه ابزاری چنگال شکل کار کردند که نهایتا این ابزار با نام ایشان معروف و شناخته میشود.
وقتی بازار در جهت صعودی یا نزولی قرار میگیرد این ابزار به ما کمک میکند تا کانالهایی که در آن قیمت حرکت میکند را شناسایی کنیم. در این مقاله که توسط پروتیم کالج تی بورس تهیه شده، ابتدا پیوتها را معرفی خواهم کرد و سرانجام به بررسی ابزار چنگال اندروز، چگونگی رسم آن و معامله کردن با این ابزار میپردازد.
این مجموعه آموزشی مقدمه ای هست بر مباحث مختلف در چنگال اندروز که توسط آقای وحید درزی تدریس و به پرداخت شده است. این ویدئو ها مربوط به همایشی هست که سالهای قبل توسط ایشان برگزار شده و تنها گریزی کوتاه و اجمالی به مباحث مربوطه می باشد.
پیش درآمد چنگال اندرو (Andrews Pitchfork)
چنگال اندرو (Andrews Pitchfork) یکی از ابزاری است که توسط دکتر آلن اندروز به دنیای معاملات معرفی شده است و کاربردهای متنوعی دارد. برای رسم چنگال اندرو احتیاج به 3 نقطه چرخشی در قیمت داریم (نقاط چرخشی نقاطی هستند که در آنها شاهد قله و دره هستیم) عموما بهتر است برای رسم چنگال از نقاط ماژور استفاده شود. (نقاطی که در آنها چرخش اصلی صورت میگیرد).
- قسمت اول با حجم 280 مگابایت دانلود
- قسمت دوم با حجم 261 مگابایت دانلود
- قسمت سوم با حجم 72 مگابایت دانلود
رمز کلیه فایلها farachart.com می باشد
- بورسی بورسی
مجموعه فیلم های آموزش ایچیموکو با کریس
فیلم های یادگیری ایچیموکو با کریس
استارت اولین طراحی از اندیکور ایچیموکو برای بار اول در سال 1930 و به وسیله فردی ژاپنی به نام Goichi Hosoda خورده شده که یک روزنامه نگار بود. این اندیکاتور با وجود آن که در وهله اول پیچیده و دشوار جلوه نموده اما کابردهای بسیاری داشته و مفید واقع خواهد شد. از این رو یادگیری کار با این اندیکاتور بدون شک پیشرفت در بازارهای مالی را برای شما دست یافتنی تر می نماید.
اندیکاتور ایچیموکو چیست؟
این اندیکاتور در واقع روشی برای تجزیه و تحلیل بازارهای مالی بوده که در راستای تکامل نمودارهای ژاپنی به منظور افزایش دقت پیش بینی حرکت مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
ایچی کو به معنای چارت تعادلی یا نمودار ابرها می باشد. در واقع به کمک اندیکاتور ایچیکومو فرد تحلیل گر به خوبی توانسته نسبت به پیش بینی روند در آینده درک صحیحی پیدا نماید.
این اندیکاتور را می توان یک اندیکاتور غیرقابل پیش بینی و دشوار دانست. به گونه ای که خیلی از مواقع تریدرهای فارکس و باینری آپشن از درک آن عاجز خواهند شد و با مشاهده آن به نوعی خود را کنار خواهند کشید. این اندیکاتور در واقع نوعی از اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال به شمار آمده و به هیچ عنوان امکان ورود تحلیل بنیادی در آن وجود نخواهد داشت. به نوعی به کمک اندیکاتور ایچیموکو تحلیل گران توانسته در زمینه شناخت قدرت یک جفت ارز یا سهم موفق تر عمل کنند.
همان طور که گفتیم این اندیکاتور در ابتدا کمی با سردرگمی همراه خواهد بود اما بعد از گذشت مدتی خیلی راحت تر قادر به برقراری ارتباط با آن خواهید بود. یکی از برجسته ترین مزایا و قابلیت های اندیکاتور ایچیموکو آن است که امکان استفاده تنهایی از آن نیز برای شما وجود خواهد داشت. اگر چه بسیاری از معامله گران بر این باورند که استفاده از اندیکاتورها در تعداد بالا موفقیت آن ها را افزایش خواهد داد اما واقعیت آن است که اندیکاتور ایچیموکو را می توان به تنهایی یک سیستم معامله گری کامل دانست. چرا که این اندیکاتور خود دارای چند بخش می باشد. و حتی خیلی از تریدرها معتقدند که اندیکاتور ایچیموکو خود به تنهایی برای رفع نیازهای یک تحلیل گر کافی خواهد بود.
اندیکاتور ایچیموکو در چه جاهایی کاربرد خواهد داشت؟
- به کمک اندیکاتور ایچیموکو می توان روند سهم را تشخیص داد؛
- نقاط حمایت و مقاومت را مورد بررسی قرار داد؛
- جهت و توان روند را شناخت؛
- در کوتاه ترین زمان ممکن از سهم به اطلاعاتی مهم دست یافت؛
- حد ضرر را تعیین نمود؛
- سیگنال های مرتبط به ورود و خروج از هر سهم را دریافت؛
- و نقاط برگشت قیمت سهم را پیدا کرد.
یادگیری کار با اندیکاتور ایچیموکو با کریس
مجموعه آموزشی ایچیموکو با کریس در واقع تهیه شده توسط یک تحلیل گر ایرانی می باشد که در واقع کریس نام مستعار اوست. در این مجموعه کریس با زبانی ساده و به طور مفصل و کامل به آموزش مباحث پیرامون ایچیموکو و هر آنچه در مورد ایچموکو باید بدانید، پرداخته است. در جدول زیر لینک تمامی بخش های این مجموعه آموزشی در اختیار شما عزیزان قرار گرفته و در صورت اضافه شدن ویدئویی جدید و آپدیت ویدئوهای فعلی حتما ویدئوهای موجود در جدول زیر نیز آپدیت خواهند شد.
الگوهای چنگال اندروز
در این نوشته میخواهم در مورد چند الگوی مهم چنگال اندروز توضیح بدهم:
همانطور که میدانید چنگال های متفاوتی میتوان در هر چارت ترسیم نمود و اینکه از کدام یک بهره ببریم بستگی به موارد مختلفی دارد که برای این منظور توصیه میکنم مطالب پکیج نیوتنی را بیاموزید.
یکی از این موارد کمک گرفتن از الگوهای پرایس اکشنی میباشد که قیمت در مواجهه با خطوط از خود ایجاد میکند و در اینجا به بررسی 4 الگوی معروف چنگال اندروز میپردازیم.
الگوی تست ریتست
قویترین پترن برای اینکه بازار به ما نشان دهد خط میانی ما را شناخته است و معامله گران در آن لحظه نسبت به خط ما واکنش مناسب داشته اند.
از این پترن برای ستاپ مدین لاین (بطور کامل در پکیح آموزشی در مورد آن توضیح داده شده) استفاده میکنیم.
بعد از این پترن انتظار منطقی ما تکمیل سیکل و برتری نیروی ری اکشن mlh نسبت به حرکت bc میباشد.
الگوی بک تست
الگوی معروف دیگر الگوی بک تست میباشد که از قانون 3 اندروز نتیجه میشود(قیمت بعد از عبور از خطوط بیشتر مواقع آنها را بک تست مینماید)
این پترن نیز به ما میگوید که بازار خط ترسیمی مارا شناخته است.
تکنیک های ترید فراوانی با این پترن در متد نیوتنی داریم و در قسمت ویژه سایت آن ها را مطرح خواهیم نمود.(مانند تکنیک lazy z)
الگوی گپ
در این الگو بازار بعد از رسیدن به خط از روی آن گپ میزند.این مورد به ما میگوید که قدرت روند جاری زیاد است و انتظار ادامه حرکت را داشته باشیم.
قانون دوم چنگال اندروز میگوید قیمت در مواجهه با خط میانی یا از آن عبور میکند(با گپ یا زوم) یا ریورس میکند و این پترن میتواند نشانه از حالت ادامه حرکتی باشد)
الگوی زوم
در این پترن که همان کندل مارابوزو میباشد،خط با قدرت میشکند و این مورد نیز مشابه گپ میباشد(بزودی آموزش کامل هیدن گپ ها و بکتست را بحث خواهیم کرد و از این میله ها استفاده زیادی خواهیم نمود)
با دیدن این الگو نیز بدانید انرژی حرکت همچنان زیاد میباشد و انتظار منطقی رسیدن خط موازی دورتر است.
خطوط ميانه یا همان چنگال آندروز ابزاری است که به واسطه سه پیوت یا سه فراکتال در نمودارهای قیمت رسم شده تا بدین طریق بتوان نواحی بالقوه بازگشت با تداوم روند را پیدا کرد. این ابزار روشی بدیع و مؤثر را در تجزیه و تحلیل نمودارهای قیمت برایتان فراهم می سازد تا بهتر بتوانید نقاط ورود و خروج خود را طراحی نمایید.
در حال حاضر، این ابزار در اکثر نرم افزارهای تحلیلی و معاملاتی قابل دسترس می باشد. ابزاری که الن اندروز بر اساس مطالعات راجر بابسون آن را مطرح کرده و بعدها نیز توستا افراد مختلفی همچون تیموتی مورگ" به جامعه تحلیل گران معرفی گردید.
چنگال آندروز یکی از قدرتمند ترین ابزارهای معاملاتی در بازارهای سرمایه محسوب می شود که حقیر سالهاست از آن در تحلیل و معاملات خود بهره می جویم. در اهمیت این ابزار همین بس که افراد زیادی به دنبال منابع و مراکزی جهت یادگیری آن بوده اند. آقای تیموتی مورگ در این خصوص می گوید:
" . برخی از معامله گران شیکاگو و نیویورک به میامی پرواز می کردند تا مستقیما از دکتر أندروز را آموزش ببینند."
در این کتاب شما را با چارچوب این ابزار. انواع آن و نحوه رسم شان آشنا خواهم کرد تا بتوانید با بررسی شرایط مختلف بازار نوع مناسب آن را در نمودار های قیمت رسم نمایید
شما این نسل را نمی شناسید قربان!
اول دو خاطره بگویم بعد بروم سر اصل مطلب: سال ۸۴ بود. گرماگرم انتخابات. هرجا می رفتی سخن از انتخابات ریاست جمهوری بود. شب منزل یکی از دوستان دعوت بودم. آن روزها پست و مقامی داشت در صدا و سیما. نگفته بود اما وقتی وارد شدم دیدم کسان دیگری هم هستند. اغلب از مقامات طراز اول سازمان صدا و سیما.
تا وارد شدم هنوز سلام و علیک درست و حسابی نکرده بودیم که یکی شان درآمد: بفرما! این هم از آقای روزنامه نگار، شما بگو فلانی چه قدر رای می آورد. بی معطلی گفتم در بهترین حالت یک میلیون. دسته جمعی زدند زیر خنده: یک میلیون؟ مرد حسابی ما داریم اعضای کابینه پیشنهادی را می نویسیم. قابل باور نبود اما جدی جدی کاغذ گذاشته بودند جلویشان و داشتند اسامی هیئت دولت را می نوشتند. رسما داشتند پست های دولتی را پیشاپیش انتخاب می کردند. یکیشان درآمد که: تو اصلا آدم مغرضی هستی و آمارهایت بر اساس حب و بغض شخصی است. اصلا بگو ببینم این پیش بینی را از کجا آوردی؟ گفتم از کف خیابان، از چنگال اندروز به شما چه می گوید؟ مردم کوچه و بازار، از اتوبوس و مترو و تاکسی. بعد اضافه کردم: اتفاقا من چون مثل شما حضرات ماشین شخصی ندارم و مدام با مردم سر و کار دارم آمارهایم به واقعیت نزدیک تر است. یکی شان گفت: اتفاقا به همین دلیل حرفت قابل اعتماد نیست چون حرف های توی تاکسی معیار درستی برای پیش بینی انتخابات نیست. گفتم شما معیارتان برای پیش بینی چیست؟ گفت: آمار و نظر سنجی. گفتم: لابد نظر سنجی صدا و سیما؟ گفت: بله، مشکلش چیست؟ گفتم: مشکلش همان صدا و سیماست. مرد حسابی صدا و سیما کی تا حالا قابل اعتماد بوده که حالا قابل اعتماد باشد. دیگری که اسمش را به عنوان یکی از وزرا روی کاغذ ثبت کرده بودند و از حالا خودش را وزیر می دانست گفت: پس چرا هرکس به ما می رسد می گوید به فلانی رای می دهیم؟ گفتم به شما دروغ می گویند. گفت: لابد مردم به تو راستش را می گویند و به ما دروغ می گویند. گفتم: دقیقا! گفت: چرا؟ از کجا این قدر به خودت مطمئنی؟ گفتم: اول این که شما کسی را نمی بینید جز اطرافیانتان. اطرافیان شما هم یا فک و فامیلتانند که به دلیل پست و مقامی که دارید به شما راستش را نمی گویند و یا کارمندان صدا و سیما هستند که بازهم به شما راستش را نمی گویند و به خاطر خوش آمد شما ترجیح می دهند سخنی را به شما بگویند که مطابق میل شماست. گفت: آن وقت اطرافیان تو آدم های راستگویی هستند؟ گفتم اول این که اطرافیان من بر خلاف شما طیف گسترده ای را شامل می شوند. از روشنفکر و حزب اللهی گرفته تا بقال و کارخانه دار و آدم بیکار. از بی سواد تا دانشگاهی. از آدم با پرنسیب تا خلافکار. دیگر این که من کاره ای نیستم تا به خاطر به دست آوردن دل من به من دروغ بگویند. آن ها مرا یکی از خودشان می دانند. یکی از بچه های مردم نه یکی از ما بهتران. این گفت و گو ادامه داشت و درنهایت هیچ کدام از آن ها حرف مرا جدی نگرفت تا این که نتایج انتخابات اعلام شد و کاندیدای مورد نظر آن ها یک میلیون و دویست سیصد هزار رای آورد. فقط دویست سیصد هزار تا بیشتر از چیزی که من پیش بینی کرده بودم. بعد از آن هر وقت ایام انتخابات می شد همان جمع می گفتند برویم از فلانی بپرسیم او خوب می تواند نتیجه انتخابات را پیش بینی کند. هربار هم من به آن ها می گفتم من پیشگو نیستم فقط یکی از مردمم و بین آن ها زندگی می کنم برخلاف شما که دعوی مردمی بودن دارید و هیچ شناختی از این مردم ندارید.
و اما دومین خاطره. سال ۹۳ بود. سردبیر کتاب هفته خبر بودم. معمولا هر شماره را به یک موضوع اختصاص می دادیم و در کنار آن پرونده اصلی به حوادث روز و مسائل فرهنگی و هنری و اجتماعی می پرداختیم با مقدار معتنابهی شعر و داستان و نقد و دیگر مخلفات یک هفته نامه ادبی و فرهنگی. در یکی از شماره ها رفتیم سراغ موضوع بچه های دهه هفتادی. اسم پرونده را گذاشتیم: بومیان سرزمین دیجیتال. در مقدمه پرونده نوشتم:« از میان همه مسائل ریز و درشت مملکتی چرا دهه هفتادی ها؟ این توجه زود هنگام نیست؟ از ما بپرسید می گوییم دیر هم هست. آمده اند. پر زور و پر توان هم آمده اند و دارند به سرعت سلایق و دیدگاهایشان را به ما تحمیل می کنند. می توانیم مثل خیلی از اوقات خودمان را به ندیدن و نشنیدن بزنیم و بازهم مثل همیشه وقتی کار از کار گذشت هاج و واج بمانیم که چرا این طور شد؟ و گیرم بفهمیم چه باید کرد. چه سود؟ به قول انوری:
گفتم آب ار به جوی باز آید
ماهی مرده را چه سود کند
ما وقتی می فهمیم دهه هفتادی ها که هستند و چه می خواهند که کار از کار گذشته است. این پرونده کوچک تذکاری است به خودمان و دیگران تا بدانیم و بدانند اتفاقی بزرگ در راه است که باید آن را جدی بگیریم.»
بازهم به نظر می رسید که در مقام یک پیشگو حاضر شده ام اما موضوع پیشگویی و این حرف ها نبود. من به عنوان یک روزنامه نگار و بچه مردم در کف خیابان حضور داشتم. اگرچه به عنوان یک فرد و بیشتر به عنوان کسی که به شاعری متهمم به شدت دنیای شخصی خودم را داشتم. دنیای شخصی ای که بیشتر متعلق به دو سه دهه قبل از تولدم بود. شکل لباس پوشیدن و سلیقه فیلم دیدن و موسیقی گوش کردنم به هیچ وجه به هم نسلانم ربط نداشت. از همان نوجوانی غلامحسین بنان همدم تنهایی من بود و فیلم های فورد و زینه مان و کیمیایی سینمای مورد علاقه ام. چه گوارا و جمیله بوپاشا آدم های آرمانی ام بودند و کوه های سیرا ماسترا را بهتر از جنگل های مازندران می شناختم اما این سلیقه شخصی و دنیای شاعرانه من بود. من بچه کف خیابان بودم و سر و تهم را می زدند باید از توی کوچه ها جمعم می کردند. بعدها که روزنامه نگار شدم این عادت توجه به آدم های کوچه و خیابان در من باقی ماند. این علاقه به فرهنگ های بومی و کشف آداب و رسوم مردمانی که هم شکل من نیستند هم. در عین حال که سعی داشتم به هر قیمتی که شده فردیت خودم را حفظ کنم و تن به عادات فراگیر بس بسیاران ندهم می خواستم بدانم دیگران چه سوداها و آروزهایی در سر دارند. با این که ادبیات خودم را داشتم اما می خواستم زبان دیگران را و به ویژه زبان نسل پیش از خود و زبان نسل پس از خود را بفهمم چرا که این درک و فهم را نیاز ضروری کار یک روزنامه نگار می دانستم و می دانم. بعدها که سیاسی نویسی برایم جدی تر شد این ضرورت را بیشتر احساس کردم. نمی شود درباره مملکت داری و حکمرانی سخن گفت و در مقام منتقد حاضر شد بی آن که بدانی اکثر مردم چه می خواهند و چه نمی خواهند. در همان پرونده ای که برای دهه هفتادی ها تدارک دیدیم چند تن از دوستان یادداشت های خیلی خوبی نوشتند. دوستانی از چند نسل. یک مصاحبه هم با دکتر تقی آزاد ارمکی ترتیب دادیم تا در مقام جامعه شناس برای مان از ویژگی های دهه هفتادی ها بگوید. به این مقدار هم بسنده نکردیم و میزگردی با حضور چهار نفر از دهه هفتادی ها برگزار کردیم. چهار نفر که سه نفرشان را برای اولین بار می دیدم. بچه ها خیلی صریح و راحت درباره خودشان و علایقشان سخن گفتند. از نگاه آن ها به دین تا نحوه پوشش و حتی الفاظ رکیکی که در بین نسل آن ها رواج داشت حرف زدیم. آن میزگرد برای خود من آموخته های بسیار داشت. طبق معمول آن حرف ها را فقط چند همکار روزنامه نگار جدی گرفتند و هیچ یک از آن ها که باید آن حرف ها را جدی می گرفت جدی نگرفت.
این دو خاطره را گفتم تا بگویم بخش اعظمی از مشکلاتی که ما امروزه ما با آن درگیریم محصول عدم شناخت فرادستان از جامعه ایرانی است. آن ها مردم را به صورت عام و نسل جوان را به صورت خاص نمی شناسند. آن ها با زندگی مردم کاملا بیگانه اند. نه به شکل آن ها زندگی می کنند و نه حتی حاضرند گزارش روزنامه نگاران را از زندگی آن ها جدی بگیرند. آن ها در تاریخی سیر می کنند که جدای از خوب و بدش ربطی به زندگی عامه مردم و گرفتاری هایشان ندارد و درست به همین دلیل است که مدام با هر اتفاقی غافلگیر می شوند. آن چه این روزها در کف خیابان اتفاق می افتد با آن دو خاطره ای که گفتم ربط مستقیم دارد. اگر دوستان من در صدا و سیما مثل من با مردم سر و کار داشتند چنگال اندروز به شما چه می گوید؟ کاندیدای مورد نظر خودشان را پیروز قطعی انتخابات نمی دانستند و با روشن شدن نتایج آرای انتخابات شگفت زده نمی شدند. آن ها مردم را نه با ارتباط مستقیم و رو در رو که با تکیه بر نظر سنجی بی اعتبار سازمانی که در آن مشغول به کار بودند ارزیابی می کردند غافل از آن که آماردهندگان چیزی را به آن ها می گفتند که خوشایند آن ها باشد و نه حقیقت را. اساسا در سرزمینی که همه ندیم پادشاهند و نه ندیم بادمجان سخن گفتن از حقیقت چیزی شبیه شوخی است. آمار دهندگان خوب می دانند که بالادستی ها سخنی را می پذیرند که وضع موجود را گل و بلبل نشان دهد و به آن ها اطمینان خاطر دهد که همه چیز بر وفق مراد است. آمار دهندگان دیده اند فرجام حق گویان و منتقدان را، پس همان چیزی را خدمت بزرگ ترهایشان ارائه می دهند که خوش خوشانشان شود نه چیزی که خاطر نازنین آن ها را مکدر کند. جالب این که بالادستی ها با این که فرجام این آمارهای دروغین را بارها و بارها دیده اند باز هم از مواجه با حقیقت هراس دارند و کماکان ترجیح می دهند دروغ شیرین را بشنوند تا حقیقت تلخ را. در همین روزهای اخیر هم اگر دقت بفرمایید آن هایی که کاره ای هستند نمی خواهند حقیقت را بپذیرند. اهل نظر را نمی گویم. در بین اهل نظر از روان پریشی چون کچوییان که بگذریم حتی حداد عادل نیز فهمید که جامعه دوقطبی شده است و این دو قطبی شدن چه بلایی می تواند بر سر این سرزمین بیاورد. اما اهل سیاست را ببینید. اغلب آن ها کماکان رجز می خوانند و شعارهای تو خالی می دهند و فکر می کنند با هیاهو به راه انداختن و بگیر و ببند بیشتر می توانند مشکلات را حل کنند چنان که قبلا حل کرده اند. البته قبلا هم هیچ مشکلی را حل نکرده اند بلکه صرفا صورت مسئله را پاک کرده اند اما این بار با صورت مسئله پاک کردن راه به دهی نمی توان برد. اصلا دیگر صورت مسئله ای وجود ندارد. آن چه آن ها صورت مسئله می پندارند به قول آن رفیق قدیمی خود مسئله است و در هیچ جای دنیا مسئله را پاک نمی کنند بلکه مسئله را حل می کنند. اگر کسی در اوهام خود بخواهد مسئله را هم همانند صورت مسئله پاک کند خودش برای همیشه حل خواهد شد. مخلص کلام این که نسلی از راه رسیده است که سوداها و تمناهایش بالکل از جنس دیگری است. بخواهید یا نخواهید شما با این نسل سر و کار خواهید داشت. با انکار آن ها چیزی عوض نخواهد شد. با آن ها نمی توانید با زبان قهر و غضب سخن بگویید. اگر در تلویزیون برایشان رجز بخوانید و تحقیرشان کنید آن ها حرف هایتان را بی پاسخ نخواهند گذاشت. شما آن ها را نمی شناسید. یعنی اصلا زحمت شناخت آن ها را به خود نداده اید اما اگر از آن ها که این نسل را می شناسند بپرسید چنگال اندروز به شما چه می گوید؟ به شما خواهند گفت با چه کسانی طرف هستید. البته بسیاری از شما با این نسل سر و کار داشته اید. دست کم اگر نه در منزل خودتان در منزل خواهری یا برادری و اگر نه در منزل دوستی یا آشنایی دیده اید این نمونه ها را اما شاید خیالتان رسیده این نمونه ها استثنایند. خیر قربان! استثنا نیستند. مشتی هستند نمونه خروار. نسلی که می خواهد زندگی کند. به شیوه خودش. و به هر قیمتی.
دیدگاه شما